در نوشته های گذشته به اهمیت و انواع سرمایه گذاری در استارتاپها و نقش حیاتی سرمایه در موفقیت کسب و کارهای نوپا پرداخته شد. و همچنین مراحل سرمایه گذاری در یک استارتاپ مشخص توضیح داده شد.
در این نوشته مراحل رشد یک استارتاپ موفق و مراحل سرمایه گذاری در آن ارائه می شود. هدف از نوشته ارائه مثال عملی در مورد اهمیت سرمایه گذاری در موفقیت استارتاپها می باشد.
نام اینستاگرام زمانی بر زبان ها افتاد که سال گذشته فیسبوک آنرا به قیمت باور نکردنی یک میلیارد دلار خریداری نمود. این یک عدد قابل توجه برای یک شرکت جوان می باشد که تا قبل از آن هیچ درآمدی نداشته است. در ادامه مراحل رشد شرکت به صورت خلاصه ارائه می شود. سپس پیغام های موجود در آن برای استارتاپهای بومی خواهد آمد.
تاریخچه اینستاگرام:
مارچ ۲۰۱۰ (دور اول جذب سرمایه): یکی از دانشجویان دانشگاه استنفورد به نام کوین سیستروم Kevin Systrom بر روی یک اپلیکیشن مکان یابی به نام Burbn کار می کند. او موفق می شود حدود ۵۰۰ هزار دلار سرمایه از نوع Seed برای کار خود جمع کند. در فرهنگ سرمایه گذاری در کارآفرینی این مرحله از جذب سرمایه را راند اول یا First Round می نامند. (برای اطلاع از مفهوم سرمایه seed و سایر انواع سرمایه گذاری ها در استارتاپها به این مطلب مراجعه نمایید.)
جولای ۲۰۱۰ : بعد از ۵ ماه کار بر روی استارتاپ Burbn کوین سیستروم و همکلاسی اش مارک کریگر، طبق بازخوردی که از کاربرانشان داشتند به این نتیجه رسیدند که بهتر است چرخشی در کار خود ایجاد کرده و یک اپلیکیشن برای به اشتراک گذاری عکس بر روی موبایل آیفون طراحی کنند.
اکتبر ۲۰۱۰ : سیستروم و کریگر اپلیکیشن آیفون برای به اشتراک گذاری عکس را ایجاد کردند. آنها ابتدا حدود ۸۰ کاربر داشتند.
دسامبر ۲۰۱۰ : اینستاگرام امکان اشتراک کامل عکس و پشتیبانی از آن بر روی سایت foursquare را اعلام می کند. تعداد کاربران اینستاگرام به ۱ میلیون رسیده است.
فوریه ۲۰۱۱ (دور دوم جذب سرمایه) : تعداد کاربران به ۱.۷۵ میلیون رسیده است. روزانه حدود ۲۹۰ هزار عکس آپلود می شود. در این مرحله شرکت دور دوم (Second Round) جذب سرمایه خود را انجام می دهد. آنها موفق می شوند حدود ۷ میلیون دلار سرمایه از طریق یک شرکت سرمایه گذاری ونچر (Venture Capitalist) به نام Benchmark Capital و همچنین گروهی از سرمایه گذاران Angel تامین می شود. یکی از سرمایه گذاران Angel آقای جک دورسی بنیانگذار شرکت تویتر می باشد.
اینستاگرام یک Real Time API را توسعه می دهد که امکان به اشتراک گذاری در هر سرویسی را فراهم می کند.
جولای ۲۰۱۱ : یعنی حدود ۱۷ ماه از آغاز به کار شرکت تعداد کاربران به ۶ میلیون می رسد و حدود ۱۰۰ میلیون عکس به اشتراک گذاشته شده است.
آگوست ۲۰۱۱ : تلاش های فیسبوک برای خرید اینستاگرام ناکام می ماند. این یکی از انتخاب های درست صاحبان اینستاگرام بود. چراکه آنها استارتاپ خود را در مراحل اولیه به فروش نرساندند بلکه آنرا رشد داده تا به مرحله مناسب برای چانه زنی و فروش برسد. در این هنگام اینستاگرام فیلترهای معروف و خاص خودش برای ویرایش عکس ها را ارائه کرد.
اکتبر ۲۰۱۱ : روزانه ۵۰.۰۰۰ نفر برای استفاده از اینستاگرام ثبت نام می کردند.
نوامبر ۲۰۱۱ : در اخبار آمد که اینستاگرام در جستجوی کسب ارزش معادل ۲۰ میلیون دلار برای شرکت می باشد.
ژانویه ۲۰۱۲ : تعداد کاربران به ۱۵ میلیون رسیده است. هر ثانیه ۶۰ عکس آپلود می شود.
آوریل ۲۰۱۲ (دور سوم سرمایه گذاری) : شرکت سرمایه گذاری ونچر Sequoia Capital سرمایه ۵۰ میلیون دلاری را به شرکت هدایت می کند. شرکت نسخه اندروید را هم توسعه می دهد و تعداد کاربران به ۳۰ میلیون می رسد.
در این هنگام فیسبوک اعلام می کند که حاضر است شرکت اینستاگرام را به قیمت ۱ میلیارد دلار خریداری کند.
فیسبوک موفق می شود شرکت اینستاگرام را به قیمت یک میلیارد دلار تصاحب کند و سود میلیاردی را نصیب سرمایه گذاران اینستاگرام کند.
نکات مهم:
- جالب این است که تا قبل از خرید توسط فیس بوک، اینستاگرام هیچ درآمدی نداشته است.
- قبل از هر سرمایه گذاری شرکت ارزش گذاری می شود که اصطلاحا Pre-money Valuation نام دارد.
- قبل از سومین مرحله جذب سرمایه، ارزش شرکت ۵۰۰ میلیون دلار برآورد می شود. پس از این ارزش گذاری سرمایه ۵۰ میلیون دلاری از طرف سرمایه گذار وارد شرکت می شود. این مساله نشان می دهد مهارت ارزش گذاری شرکت قبل و بعد از تزریق سرمایه بسیار مهم است. شرکت های زیادی وجود دارند که این خدمات را ارائه می دهند.
- کار اصلی اینستاگرام به اشتراک گذاشتن عکس ها می باشد و پولی که فیسبوک بابت خرید آن پرداخت کرد نشان می دهد که به اشتراک گذاری تصاویر یکی از پایه های اصلی موفقیت شبکه های اجتماعی است.
- فیسبوک در مراحل اولیه رشد اینستاگرام سعی کرد آن را تصاحب کند اما هوشمندی صاحبان اینستاگرام باعث شد قیمت های بالاتری بعدها توسط فیسبوک پیشنهاد شود.
- از سایت Crunchbase.com می توانید سرگذشت استارتاپها را طبق مراحل سرمایه گذاری در آنها به صورت milestone ببینید. مثلا مورد اینستاگرام را اینجا می توانید ببینید.
درس هایی برای استارتاپهای بومی:
- همانطور که در تاریخچه استارتاپهای موفق می بینیم، سرمایه گذاری یکی از ارکان موفقیت آنها است. آنها در همان مراحل اولیه توانسته اند سرمایه های قابل توجهی برای کار خود کسب کنند. ارقام سرمایه جذب شده ممکن است برای یک استارتاپ بومی مانند رویا باشد. اما واقعیت این است برای توسعه واقعی یک کسب و کار موفق نوپا نیاز به این سرمایه های (به نظر هنگفت) می باشد و تنها در این صورت است که کسب و کار می تواند در کلاس منطقه ای یا جهانی ظاهر شود.
- ارقام میلیون دلاری ذکر شده در متن فوق نشان می دهد که کسب و کار تخمین دقیقی از سرمایه مورد نیاز دارند. هنگامی که قرار است درآمدهای واقعی جذب شوند پایه های واقعی هم می باشد.
- یکی از مهارت هایی که برای توسعه کسب و کار لازم است همانا تخمین هزینه های مورد نیاز می باشد. بارها دیده شده است که یک کارآفرین در حوزه فناوری سرمایه لازم زیادی برای کسب و کار خود قائل نیست. این نشان می دهد دید بسیار خوشبینانه ای در مورد توسعه کسب و کار وجود دارد. در واقع برای توسعه کسب و کار واقعا نیاز به سرمایه فوق میلیونی می باشد.
- یکی از مهمترین کارها قبل از ورود سرمایه به یک شرکت همانا ارزش گذاری اولیه آن می باشد. این به عنوان یک مهارت مطرح می شود و لازم است شرکت هایی برای ارائه این خدمات وجود داشته باشند.
- برای ورود سرمایه به یک شرکت لازم است از قبل قوانین و مقرراتی برای توافق وجود داشته باشد تا در این میان هم از حقوق صاحب سرمایه دفاع شود و هم از حقوق کارآفرین.
- یکی از اهرم های اصلی توسعه کارآفرینی ایجاد بستری برای اتحاد سرمایه و اندیشه است.
- بسیاری از استارتاپهای موفق در کشور ما به محض اینکه به مرحله بلوغ می رسند یه علت کمبود سرمایه جا می مانند. وبلاگ ها یا app هایی در کشور موجود است که به مرز ۱۰۰ هزار کاربر رسیده اند. اینجا همان جایی است که به سرمایه های میلیونی نیاز است. سرمایه هایی برای جذب بهترین متخصصان، اجاره مکان، تبلیغات، بازاریابی، استخدام مدیر و… اما نبود اکو سیستم کارآفرینی و سرمایه گذاری و خلاء قانون باعث می شود استارتاپها به همین مرحله راضی باشند و در پی گسترش کسب و کار خود نباشند.
سلام مطالب فوق العاده ای می نویسید که به شخصه برای من خیلی مفید هستند
دوتا سوال برام پیش اومد:
۱- چطور قبل از شروع می تونیم تخمین هزینه مناسبی رو انجام بدیم در صورتی که هنوز کار شروع نشده و نقاط تاریکی وجود دارن؟
۲- قوانینی که فرمودین قبل از ورود سرمایه گذار باید وجود داشته باشن و با سرمایه گذار بر روی اونها توافق کنیم چه هستند!؟ الان این یکی از مشکلاتی هست که من دارم چون نمی دونم سرمایه گذار باید چه امتیازهای رو در قبال آوردن سرمایه داشته باشه!
ممنون
با سلام و سپاس از لطف شما. از اینکه مطلب مفیدی بوده است خوشحالم. این بخش کوچکی از وظیفه ما در ساختن اکو سیستم کارآفرینی است.
پاسخ به سوالات شما هرکدام مجالی می طلبد. همانطور که می دانید، در این زمینه مطالب زیادی به زبان انگلیسی و فارسی در اینترنت موجود می باشد. قبل از ادامه می خواهم کتاب مفید ” عبور از طوفان : راهنمای کاربردی شرکت های نوپا در ایران” نوشته کامران باقری و همکاران را معرفی کنم. مطالب مفید کاربردی در این کتاب نهفته است.
سوال اول : تخمین هزینه های لازم در ابتدای کار مقداری مشکل است. برای ایجاد رویکرد صحیح باید چند فرض را در ذهن خود اصلاح نماییم. باید قبول کنیم که توانایی یک نفر محدود است. یعنی توان ذهنی و تخصصی و مالی یک نفر محدود است. از طرفی باید تخمین منابع مورد نیاز واقع بینانه باشد. مثلا فرض کنیم برای یک سایت اینترنتی موفق نیاز به زمان، تخصص، طراحی، بازبینی مطالب، مدیریت سایت و… داریم. ممکن است اینها 100 نفر ساعت یاز داشته باشد در حالیکه توان یک یا دو نفر حدود 20 نفر ساعت است. اگر تصور کنیم که می توانیم با 20 نفر ساعت اندازه 100 نفر ساعت بازدهی داشه باشیم تصور اشتباهی است. مثلا تصور اینکه در یک روز شلوغ تهران بتوانیم به چند کار اداری برسیم خیلی خوشبینانه است و ماحصل آن تنها خستگی و احساس ضعف است. اگر واقع بین باشیم باید یا کار خود را کوچکتر نماییم یا موازنه نیروهای خود را افزایش دهیم. شکستن کار به قطعات کوچکتر و تخمین زمان لازم برای آنها هم م یتواند کمک کند.
نکته مهم دیگر این است که از آنجاییکه صاحب تکنولوژی نیستیم معمولا تخمین های خوشبینانه ای از تکنولوژی داریم. یک کسب و کار اینترنتی موفق به زودی نیاز به تجهیزات مناسبی خواهد داشت تا بتواند سرویس سریعی ارائه دهد.
از طرفی ما به قدرت الگوریتم های خودکار در کسب و کار خود توجه نمی کنیم. یعنی همان مهارت های نرم که کسب و کار را آسان می کند. اگر بخواهیم برای کسب و کار اینترنتی خود الگوریتم طراحی کنیم آنگاه به زودی نیاز به خرید تراشه خواهیم داشت. خرید تراشه هزینه دارد. اگر بخواهیم به جای الگوریتم از انسان استفاده کنیم آنگاه حق الزحمه باید بپردازیم. و خیلی مسائل دیگر.
به زودی مطلبی در زمینه بازوهای پیشران وب که به این ابزارها و هزینه هایش می پردازد ارائه خواهد شد.
سوال دوم : سوال دوم شما مقداری غم انگیز است. چراکه متاسفانه در این زمینه قوائد فراگیری در اکو سیستم کارآفرینی کشور وجود ندارد. ممکن است در حسابداری و ارزش گذاری و سهامداری شرکت های بزرگ انواع قوانین و نکات ریز و درشت در قانون تجارت کشور وجود داشته باشد. اما این قوانین در حوزه نوپاها ضعیف است. یعنی الگو وجود ندارد. کارآفرین ایده پرداز نمی داند چگونه و بر روی چه مسائلی با سرمایه گذار توافق کند. اینها ممکن است زمان زیادی را از او بگیرد.
اگر قوانین مکتوب وجود داشته باشند آنگاه سرمایه گذاران هم می آیند.
در زمینه روشهای توافق هم مطلبی در دست نگارش داریم که حاصل تحقیق در الگوهای موفق بوده است. البته کار در این زمینه نیاز به دانش حقوقی هم دارد که خود کار تیمی است و نیاز به همکاری فعالان وب دارد.
با آرزوی موفقیت
سلام
چرا آمریکا با آغوش باز میزبان رایگان خدمات اینترنتی است؟
چرا ایران و ایرانی سرش مثل کبک زیر برف است ….
شما ایده دارید ولی سرمایه گزار از هر نوعش شما را درک نمیکند …
واسطه گری و ساختمان سازی در اولویتند …
یادمه از یکی از اساتید برتر مدریت اقتصاد و سرمایه گزاری که دکتراشو توی دانشگاه آمریکا گرفته بود سوال کردند …
-اگر جهان متوقف شود و ایران جلو رود چند سال طول میکشه ما به آمریکا و اروپا برسیم …
– جواب داد : هیچوقت
چون اگر اونا دارن از سمت راست میرن ما داریم به سمت چپ میرم.و هم راه رو عوضی انتخاب کردیم و هم عوضی راه میریم.
(و تازه اصولا یه جایی یکی راهو عوضی میره و یکی عوضی راه میره ).
مثال معروفی در بین فرماندهان جنگی است !
اگر میخواهی به حریف پیروز شوی مثل او فکر کن…
من با نظرات شما موافقم در ایران برنامه استراتییکی برای کسب و کار های اینترنتی نداریم خیلی از مردم حتی نمیدونن چطزور از اینترنت پول و ارزش افزوده بگیرن و حتی قانون حمایتی درست و حسابی هم نداریم خود شما نمونه ای از یک خرید و فروش فوق سود آور در ایران سراغ دارید .
خلاصه که همه فقط به سایت فروش و املاک و فیلم و مقاله و پروژه فکر میکنند.در بهترین حالت….
آیا هرگز برای شما سوال شده است که چرا گوگل خدمات جستجو، رایانامه، فیلم و تصویر را رایگان در اختیار شما میگذارد؟ هزینۀ راه اندازی یک سایت مثل یوتیوب یا گوگل، هزینۀ سرسام آوری است. و فقط مشکل هزینه نیست، غیر از هزینه نیاز به برخورداری از زیرساخت، چیزی شبیه به زیرساخت جادههای شهری بعلاوۀ فناوری و تجهیزاتی است که همچون تجهیزات هستهای در اختیار کشورهای پیرو و بردهای مثل کشورهای خاورمیانه، گذاشته نخواهد شد و کشورهائی که خواستار استقلال هستند، خود باید دست به تولید یا تهیۀ تجهیزات به هر نحو ممکن بزنند.
شبکههای اجتماعی اینترنت، هر کدام کشورهائی چند صد میلیون نفری هستند، با منابع متنوع غنی که در بالا قید شد، برای چنین کشورهای پر منابعی، آیا از انسان جز کشورگشائی انتظاری هست؟ خورههای اینترنت یادشان میآید که Orkut، اولین شبکهای بود که مدتها قبل از فیس بوک، صاحب نمایۀ دهها میلیون نفر شد. اما هیچ کس یادش نمیآید دقیقا چرا جماعت دهها میلیون نفری از ارکات به فیس بوک هجرت کردند، در حالی که اورکات نیاز آنان را در این راه مرتفع میکرد و خوب اقتدار آشکاری نیز داشت، علت ترک ارکات چه بود؟ MySpace نیز به همین منوال دورۀ اوجی داشت و سپس در مقابل فیسبوک سقوط کرد. همه چیز رسانهها و سایتها بر این مبتنی شد که هر کس باید در فیسبوک یک شناسه داشته باشد، من در شبکههای اجتماعی دیگر عضو بودم، اما هیچ دلیلی برای مهاجرت به فیس بوک نمییافتم و هر چند دست آخر مقاومتم شکست اما سوالم همیشه این بود که چرا ما همه باید به فیس بوک برویم؟ شاید بگوئیم چون هر کسی در این شبکه پیدا میشد. سوال دقیق این است که این کشش چرا برای ارکات، مای اسپیس یا یک شبکۀ دیگر مثل فرندفید رخ نداد؟ و چرا وقتی بزرگترین تمرکز فارسی زبانان در ارکات مستقر بود، تبلیغات و کشش به سمت فیس بوک، پیش رفت؟ این مطمئنا یک نظریۀ توطئه نیست … ! بلکه یک نوع عاقبت اندیشی است.
اصرار شبکههای بزرگتر، برای ضعیف نگاه داشتن شبکههای پیشرو، بسیار تعجب برانگیز تر است، شبکۀ FriendFeed در میانۀ راه پیشرفت و توسعۀ پر سرعت خود توسط فیس بوک خریداری شد و سالهاست که علیرغم زمینۀ پیشرفت، هیچ پیشرفتی در خدمات و رسیدگی نداشته است. گویا این خرید صرفا به جهت توقف توسعۀ این شبکه صورت گرفت تا میدان جذب اطلاعات برای فیس بوک باقی بماند.
یوتیوب نیز که توسط سه کارمند یک شرکت مالی تاسیس شده بود، توسط گوگل خریداری شد، و تحت اشراف گوگل به کار ادامه داد، این خرید و فروشها اگر چه ذاتی عادی در تجارت دارد، اما حداقل ذات فواید و سود سرشار میزبانی کردن یک شبکۀ رایگان خدماتی را نشانگر است، که کمترین امکان آن بهرهوری اقتصادی است در حالی که ما به بهرهوری ارگانهای امنیتی و نظامی ایالات متحده از این شبکهها آگاهیم.
ماجرای اینستاگرام بعنوان شبکۀ پیشرو دیگر نیز، به سرنوشت فروش به فیس بوک مبتلا شد، گوئی هیچ کس حق ندارد در این میدان وارد شود. و این تلمیح اصرار یهودیان بر خریدن خانههای فلسطینی را زنده میکند. در هرحال ، این هم نوعی کشور است و منافع و منابع …
http://alef.ir/vdcaywn6i49n0m1.k5k4.html?170546
با سپاس فراوان از نوشته طولانی شما دوست عزیز. از اینکه وقت گذاشته اید و تحلیل خود را نگاشته اید ممنونم.
موضوعی که در مورد اهداف پشت پرده شبکه های اجتماعی ذکر نمودید در واقع یک فرضیه می باشد که اینجانب نه می توانم آنرا اثبات کنم نه رد کنم. اما بعید نمی دانم.
قلم شما مقداری تند است. شاید اگر کمی آنرا ملایم کنید و مقداری از زبان هر دوطرف بنویسید ارتباط بیشتری برقرار کند. اگر اطلاعات مفیدی را که دارید در قالب نوشته بیاورید و تحلیل های بومی خود را نیز به آن بیافزایید می توان آنرا در قالب نوشته هایی در همین سایت منتشر نمود. رویکرد نوشته های خوشفکری را اینجا می توانید ملاحظه فرمایید :
http://www.khoshfekri.com/?page_id=491
ببینید فارغ از اینکه هدف از شبکه های اجتماعی چه باشد باید دانست که رشد آنها آنقدرها هم ساده نیست. آنها باید در یک فضای رقابتی مزیت های بسیار ویژه ای برای کاربران خود ایجاد کنند تا بتوانند رشد کرده و مورد توجه قرار گیرند. وقتی که آنها توانستند در فضای رقابت شدید تبدیل به سری در میان سرها شوند و قابلیت های خود را نشان دهند آنگاه ممکن است از طرف دولت ها هم برای اهداف مشخصی حمایت شوند. در مورد فیس بوک باید گفت که ویژگی های منحصر به فرد بسیاری دارد و نوآوری های خیلی جالبی در شبکه های اجتماعی ایجاد کرد. در این نوشته اشاره ای به آنها شده است(از نیمه دوم نوشته به بعد) :
http://www.khoshfekri.com/?p=2724
می دانیم که گوگل هم به شدت مشغول فعالیت است اما تاکنون نتوانسته رقیب قدرتمندی برای فیس بوک شود. اما فیس بوک تاکنون هر استارت آپی را خریداری کرده آنرا به نابودی کشانده است. این واقعیت را قبول دارم. حالا ببینیم در مورد اینستاگرام چه پیش می آید.
در پایان برای اینکه نشان دهم که با بخشی از سخنان شما موافق هستم و این شیوه تحلیل را می پسندم شما را ارجاع می دهم به مطلبی که چندی پیش در مورد دلایل عقب ماندگی صنعت نرم افزار نوشتم. شاید کمی شما را آرام کند :
http://www.hamfekri.com/blog/archives/290
با آرزوی موفقیت
شما در علم اقتصاد مثل اینکه با مزستهای صرفه های ناشی از مقیاس و نسبت تمرکز آشنا نیستید.
در دنیای تجارت رقبا برای حذف کوچکترها یا خرید میشوند و یا ادغام تا به صرف در مقایس بالا برسند و عملا هزینه ورود به آن تجارت را برای تازه واردان حذف شود.
برای آشنایی از روند رشد فیسبوک هم بهتر از کتاب صفر تا یک نوشته پیتر تیل یکی از سرمایه گذاران فیسبوک هم سری بزنید که در آن کتاب خود پیتر تیل عنوان میکند که در صنعت سرمایه گذاری باید در فکر انحصار باشید وگرنه رقابت امان شما را خواهد برید.ما برای انحصار باید رقبا تازه وارد را شناسایی کرده و خرید میکردیم و یا به مذاکره ادغامشان میکردیم.
داستانی که باعث نگارش این مطلب و چند نوشته دیگر در زمینه اهمیت سرمایه گذاری در استارت آپها شد را می توانید از اینجا بخوانید :
http://www.hamfekri.com/blog/archives/299
مطلب خیلی عالی بود، بسیار بهره بردم، با تشکر از چیای عزیز
سلام میدونم پست خیلی وقت پیشه ولی یه چند روزه فکرمو مشغول کرده
میشه بفرمایید این شرکت دقیقا چطور داره کسب درامد میکنه ؟
سلام. بیشتر درآمد این شرکت از راه تبلیغات می باشد.
متاسفانه با توجه به وضعیت خاص کشور ما و مشکلات منحصر بفرد اون مانند :
سنت گرایی و مقاومت در برابر تغییر و تکنولوژی روز – سیاست بازی و عدم شایسته سالاری – نبود رفاه حداقلی مردم – برخوردهای مذهبی گونه مخرب ارگانها – تنگ نظری و حسادتها – پایین بودن علم و شخصیت لایه های مدیریتی و تصمیم گیرنده ! – (اینا اصلیاش بود)
نسخه های کارآفرینی قابل اجرا نیستند مگر با سرمایه های بسیار زیاد !
واسه همینه که کتابهای موفقیت آنتونی رابینز و برایان تریسی و غیره جز تقویت روحیه برای زمان کوتاه اثر دیگه ای نداره !
مطمئنا اگه مارک زوکربرگ یا بیل گیتس توی کشور ما بودن در نطفه خفه می شدن ! اینطور نیست ؟
بهرحال موفق باشید …
با سلام و تشکر از شما دوست عزیز. مسلما مکان و زمان در موفقیت تاثیرگذار خواهد بود. مارک زوکربرگ در شرایط بسیار مهیای کارآفرینی آمریکا رشد کرده. بازاری که پر از تکنولوژی های نوآورانه می باشد که به راحتی قابل خرید و فروش است.
مثال سرمایه گذاری در شرکت گوگل :
منبع : http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%DA%AF%D9%84
سرمایه و پیشنهاد اولیه عمومیسازی گوگل
اولین بودجه گوگل در اوت ۱۹۹۸ توسط اندی بکتولشیم، مؤسس سان مایکروسیستمز که به مقدار ۱۰۰ هزار دلار بود به گوگل داده شد، و این در حالی بود که این شرکت هنوز ثبت نشده بود.[۲۶] در سال ۱۹۹۹ در حالی که برین و پیج که هنوز در حال تحصیل بودند، به این نتیجه رسیدند که موتور جستجویی که آنها به وجود آوردند وقت بسیار زیادی از امور دانشگاهی آنها را اشغال کردهاست. آنها سراغ جورج بل رفتند و به قصد ترغیب، پیشنهاد فروش آن به مبلغ یک میلیون دلار را به او دادند. او این پیشنهاد را رد کرد و در مذاکراتش، ۷۵۰ هزار دلار را به آن دو پیشنهاد داد. در ۷ ژوئن ۱۹۹۹، سرمایهای حدود ۲۵ میلیون دلار اعلام شد.[۳۶]
پیشنهاد اولیه عمومیسازی (IPO) گوگل، پنج سال بعد در ۱۹ اوت ۲۰۰۴ صورت گرفت. شرکت سهام ۱۹٬۶۰۵٬۰۵۲تایی با ارزش ۸۵ دلار برای هر سهم را پیشنهاد داد.[۳۷][۳۸] سهام به صورت یک مزایده آنلاین و منحصربهفرد که توسط مورگان استنلی و کردیت سویس ساخته شده بود به فروش رسید.[۳۹][۴۰] فروش ۱٫۶۷ میلیارد دلاری سرمایهای بیش از ۲۳ میلیارد دلار به گوگل داد.[۴۱] بیش از ۲۷۱ میلیون سهم از سهام تحت کنترل گوگل باقیمانده بود و بسیاری از کارمندان گوگل میلیونرهای روی کاغذ شدند. یاهو!، یکی از رقبای گوگل، نیز سود کرد، چرا که ۸٫۴ میلیون سهم از را گوگل را تا قبل از اینکه IPO انجام شود در اختیار داشت.[۴۲]
عملکرد سهام بعد از IPO خیلی خوب پیش رفت و در ۳۱ اکتبر ۲۰۰۷ به مرز ۷۰۰ دلار رسید،[۴۳] و دلیل اصلی آن فروش و درآمد بسیار بالا در قسمت تبلیغات اینترنتی بود.[۴۴] در حال حاضر کمپانی در فهرست بورس نزدکو تحت نام GOOG قرار دارد و در بورس فرانکفورت با نام GGQ1 در بازار سهام حضور دارد.[۴۵]
با عرض سلام و خسته نباشید.
واقعا سایت عالی دارید.
من 16 سالمه چند تا سوال ازتون داشتم.
یک اینکه فکر میکنید برای طراحی یک ایده نرم افزاری چقدر سرمایه نیاز استو دو اینکه طراحی کار مهم تر است یا ایده , یعنی ایده ای که میدهیم را سفارش دهیم تا برایمان بسازند یا خودمان آن را طراحی کنیم که ممکن است خیلی بیشتر از آن زمانی که طراح , طراحی میکند طول بکشد…
باتشکر از شما و تیم خوشفکری.
عالی بود مرسی
خیلی خوب مرسی
خیلی جالب بود واقعا ایده اینستگرام خیلی جالب بوده