Podcast: Play in new window | Download
Subscribe: RSS
در دوره های آموزشی و دورهمی ها و رویدادهای تجربی کارآفرینی بر روی جذب سرمایه و مدیریت هزینه بسیار تاکید می شود. در واقع یکی از مهمترین کارهای یک کارآفرین استفاده بهینه از سرمایه مالی است که در اختیار دارد تا در کمترین زمان بهترین نتیجه را بدست بیاورد و کسب و کارش را به پیش ببرد. اما هر کارآفرین به جز سرمایه مالی، به گونه ای دیگر از سرمایه نیاز دارد تا بتواند مسیرش را به درستی طی کند و دچار شکست نشود. درباره این سرمایه مهم، صحبتی نمی شود و خیلی از کارآفرینان تازه کار به آن توجهی ندارند. و آن هایی که تجربه بیشتری دارند درگیر بدست آوردنش هستند.
این سرمایه، سرمایه احساسی است.
هر کسی که گام در مسیر ایجاد و راه اندازی یک کسب و کار می گذارد در ابتدای راه، هیجان ناشی از دست به کار شدن برای اجرای ایده اش و آفرین و احسنت گفتن های احتمالی اطرافیان او را چنان در بر می گیرد که تصور می کند تمام راه همینطور خوب و پر از هیجان و تایید و تشویق خواهد بود. اما به قول حافظ: «که عشق آسان نمود اول، ولی، افتاد مشکلها…»
همان اندازه که داشتن سرمایه مالی برای راه اندازی و بقا و رشد یک کسب و کار لازم است، سرمایه گذاری احساسی نیز اهمیت دارد. به همین ترتیب همان قدر که هزینه های گوناگون مانند هزینه پرسنلی، هزینه عملیات، تولید، بازاریابی و تبلیغات باید به بهترین شکل ممکن مدیریت شوند، هزینه های احساسی نیز باید در نظر گرفته شود.
هزینه های احساسی راه اندازی یک کسب و کار
بارها کارآفرینان موفق و صاحب نامی را دیده ام که از نظر فیزیکی و روانی به خودشان نمی رسند. کارآفرین بسیار مشعوری را می شناسم که دندان هایش مدت زیادی مشکل داشت و همه اش از این می گوید که وقت ندارد دکتر برود و ساعت ها توی مطب منتظر بماند. کارآفرین سرشناس دیگری را می شناسم که از بس حرص خورده است تمام موهایش در سنی نسبتا جوان، در حال سفید شدن است. یا فردی دیگر را که در نتیجه راه اندازی کسب و کارش، از همسرش جدا شد.
سرمایه احساسی شامل سلامتی جسمی و روانی، مثبت اندیشی و استقامت و توان مقاومت در برابر ناملایمات است، و اگر دقت کنید متوجه می شوید وقتی یک کارآفرین در کارش دچار شکست می شود صرفا به دلیل تمام شدن منابع مالی نیست بلکه منابع احساسی اش هم به اتمام رسیده است. بنابراین نه تنها توجه به سرمایه احساسی مهم است بلکه یک بنیانگذار استارتاپ باید بتواند مانند سرمایه اقتصادی، مهارت درست هزینه کرد آن را یاد بگیرد.
اگر فرض کنیم سرمایه احساسی یک کارآفرین در یک حساب بانکی ذخیره شده است او در مواقع گوناگون مجبور می شود به سراغ این حساب برود و از آن هزینه کند. سبک زندگی کارآفرینی هزینه های احساسی زیادی دارد چراکه یک کارآفرین مسیری را طی می کند که پر از افت و خیر است. هر موفقیت یا شکستی در کسب و کارش بر روی روان و احساس او به شدت تاثیر می گذارد. صحبت های اطرافیان، از نزدیکترین افراد گرفته تا قضاوت های افراد غریبه، توقعات سهام داران و فشارهای هیات مدیره، درگیری های درون تیم و غرزدن های مشتریان از طرفی، و فشارهای اقتصادی و روانی در جامعه، جنگیدن با قوانین و مقررات دست و پا گیر و بهروزنشده، سر و کله زدن با ادارات بیمه و مالیات و … از طرف دیگر، می تواند حساب سرمایه احساسی یک کارآفرین را به سرعت خالی کند.
فشار کاری زیاد و اتفاقات پیش بینی نشده
یکی از ویژگی های طبیعی راه اندازی کسب و کار به ویژه کسب و کارهای نوآورانه و استارتاپ ها که مدل کسب و کار آن ها در ابتدا نامشخص است و سرمایه های مالی اولیه کم است این است که نمی توان تیم بزرگی داشت. بنابراین هریک از اعضای تیم باید چندین کار راه همزمان انجام دهند و آچارفرانسه باشند. اضافه بر این همیشه یک جای کار می لنگد و اتفاقات پیش بینی نشده ای می افتد که همه چیز را دچار تنش می کند و باید برای حل آن ها فورا کاری کرد. این یعنی فشار کاری زیاد، ساعت های طولانی کار کردن و فدا کردن زمان های استراحت و تفریح برای به نتیجه رسانیدن کارها. تحمل چنین شرایطی برای خیلی ها آسان نیست و پس از مدتی کم می آورند. این وضعیت با خود، دور ماندن از خانه و خانواده و دوستان، خستگی همیشگی و سطح حوصله کم و انرژی پایین را در فرد بوجود می آورد. این افراد وقتی از سر کار به خانه بر می گردند به اصطلاح جنازه هستند و حوصله و انرژی ایی برای رسیدگی به کارهای یا افراد دیگر ندارند.
این افراد کم کم دچار تنهایی می شوند چرا که وقت کافی برای برقراری رابطه با همسر، فامیل و دوستان قدیمیشان را ندارند. معمولا هم در خانواده یا اطرافیانشان کسانی که آن ها را درک کند ندارند و بنابراین درک نمی شوند و همیشه مورد انتقاد و گله هستند و این چرخه منفی، تنهاترشدنشان را تشدید می کند. این حس تنهایی و درک نشدن می تواند به مرور به اضطراب مزمن و افسردگی منجر شود.
آن هایی که در مسیرشان مصمم هستند و این وضعیت را ادامه می دهند نیاز دارند تا از حساب سرمایه احساسی شان خرج می کنند. حسابی که همیشه باید چیزی تهش باشد و گاه به گاه شارژ شود.
یکی از روش های مناسب برای شارژ حساب احساسی یک کارآفرین، و جلوگیری از افتادن در مسیر اضطراب و افسردگی، گفتگو کردن با دیگر بنیانگذاران کسب و کارها است که شرایط مشابه دارند. صحبت کردن با یک همفکر موجب می شود حس تنهایی کاهش پیدا کند.
جنگ جنگ تا پیروزی، شکست های پیاپی تا رسیدن به موفقیت
زندگی یک کارآفرین پر است از خوردن به درهای بسته، چالش های گوناگون، و شکست های کوچک بزرگ و لابلای آن ها کسب موفقیت های نسبی. در ابتدای راه، یک تیم استارتاپی کم تجربه به موفقیتی که به زودی به آن دست پیدا می کند می اندیشد. خود را در تصاویر ذهنی کسب پول و شهرت و موفقیت غرق می کند و از کار انگیزه می گیرد که کارش را جلو ببرد و از انجام دادن کارهای کوچک انرژی می گیرد و احساس پیشرفت و ردیف بودن کارها را می کند. او که سرگذشت کارآفرینان موفق را مطالعه نکرده است موفقیت های آن ها را آن طور که در فیلم های هالیوودی نمایش داده می شود یک شبه می پندارد. اما به تدریج با اولین ناملایمات، انتقادات و برآورده نشدن انتظاراتش که مواجه می شود دچار پریشانی و استرس خواهد شد.
یک کارآفرین تازه کار بارها در جلسه ی ارائه کارش به سرمایه گذاران نه می شنود. مشتریان محصول یا خدمات او را آنطور که فکر می کرد نمی خرند. فشار خانواده از برآورده نشدن انتظارات بیشتر می شود. البته همه به او می گویند که اگر پشتکارش را حفظ کند و کار کند و کار کند و کار کند بالاخره روزی به آن موفقیت بزرگ خواهد رسید. اما آن روز که در ابتدا خیلی نزدیک بود اکنون خیلی دور به نظر می رسد.
این انتظار و عدم قطعیت همزمان، می توند انرژی و توان ذهنی و روانی کارافرینان را تخلیه کند. به ویژه برای کسانی که در مراحل قبلی زندگی همیشه با یک برنامه زمانی مشخص و نسبتا قطعی مواجه بوده اند و پس از آن به نتیجه رسیده اند. ۱۲ سال مدرسه رفته اند و دیپلم گرفته اند. ۴ سال دانشگاه رفته اند و لیسانس گرفته اند. ۲ سال سربازی رفته اند و کارت پایان خدمت گرفته اند. اما متاسفانه در بازار و دنیای کسب و کار علیرغم تمامی برنامه ریزی ها و بیزنس پلنها، برنامه زمانی مشخصی وجود ندارد.
در این حالت هم یکی از روش های مناسب برای شارژ حساب احساسی، مطالعه سرگذشت کارآفرینان موفق و گفتگو کردن با دیگر بنیانگذاران کسب و کارهاست. تا انتظارات خود را بر اساس واقعیت ها مطابق کنید.
(ادامه دارد…)
نوبت شماست
نظر شما درباره شرایط و هزینه های احساسی کارآفرینی چیست؟ از تجربه هایتان برای ما بگویید.