Podcast: Play in new window | Download
Subscribe: RSS
اگر چیزی را تجربه کردید، آن را ضبط کنید. اگر چیزی ضبط می کنید، آن را بارگذاری کنید. اگر چیزی را بارگذاری کنید، آن را به اشتراک بگذارید. این جملات به بهترین شکل کلیات داده گرایی، با به اصطلاح دین جدید قرن بیست و یکم را بیان می کند. داده گرایی عمدتا بر توسعه سریع فناوری و اینترنت، و اعتماد عمومی به داده ها متمرکز است.
به اعتقاد دانشمندان و آینده پژوهان در قرن بیست و یکم میلادی ممکن است این دین جدید ظهور کند که دارای یک آیین رفتاری نیز باشد. آن ها پیش بینی می کنند این امر ممکن است مفهوم سنتی خدا را با یک الگوریتم جایگزین کند. در این ایدئولوژی نوظهور، به نام Dataism، هدف نهایی افزایش میزان گردش اطلاعات از طریق الگوریتم است.
دیوید بروک نویسنده مشهور نیویورک تایمز در مقاله ای در سال ۲۰۱۳ نوشته: «به نظر من فلسفه در حال رشد دنیای امروز دادهگرایی (Data-ism) است.» دو سال بعد او کتابی با عنوان «راه شخصیت» یا The Road to Character را منتشر کرد و در آن از تاثیرات هولناک کلان داده یا Big Data بر روی جهان و هدایت جوامع به داده گرایی را مطرح کرد.
دیوید بروک در مقاله خود می نویسد: «امروزه ما این توانایی را داریم که حجم بزرگی از اطلاعات را جمعآوری کنیم. این توانایی فرضیههای فرهنگی مشخصی را با خود آورده است:
۱. اینکه هر چیزی که میتواند اندازهگیری شود، باید اندازهگیری شود؛
۲. اینکه دادهها لنزهایی شفاف و قابلاعتمادند که به ما کمک میکنند احساسات و اعتقاداتمان را در ارزیابیمان دخالت ندهیم؛ و اینکه دادهها به ما کمک میکنند کارهای چشم گیری را انجام دهیم، کارهایی مثل پیشبینی آینده و شبیه آن.»
یک پرسش مهم
چه اتفاقی می افتد وقتی کامپیوترها ما را بهتر از خودمان بشناسند؟ چه اتفاقی می افتد زمانی که الگوریتم ها بتوانند به درستی رفتار و اعمال ما را پیش بینی کنند؟ و به تمام سوالات و به هر تغییری پاسخ سریع تر از توان درک ما بدهند؟
ابته تا حدودی این اتفاق در حال رخ دادن است. در خیلی کشورها بخش زیادی از معاملات بازار سرمایه (بورس کالا) با هدف استفاده از سرعت بیشتر، خودکار شده است. همچنین مردم اطلاعات و سوالات بهداشتی خود را از سامانه هوش مصنوعی به نام واتسون محصول شرکت IBM می پرسند. شبیه این همین حالا هم در کشور ما دارد اتفاق میوفتد. برای نمونه اعتماد مسافر و راننده به الگوریتم محاسبه قیمت سفر در تاکسی های اینترنتی، تاریخچه سالها جر و بحث و چانه زنی و طی کردن از قبل با راننده را با برای همیشه حل کرد.
مشخص است که خیلی زود همه جوانب زندگی ما به نوعی توسط کامپیوترها تحت تأثیر یا کنترل قرار می گیرند. اگرچه بسیاری نگاهی شکاکانه به این قضیه دارند اما قبل از هر چیز اجازه دهید بر اساس مقاله آقای بروک دو موردی که اعتماد به دادهها در آن ها واقعا خوب جواب میدهند را بررسی کنیم؛
دو موردی که اعتماد به دادهها در آن ها واقعا خوب جواب میدهد
اول اینکه دادهها وقتهایی به خوبی اشتباهات درک شهودی ما را مشخص می کنند.
آقای بروک در مقاله خود اشاره می کند علاقمندان و بازیکنان بسکتبال، اعتقاد دارند وقتی بازیکنها روی مدار خوب بازیکردن میافتند، پیدرپی گل می زنند و وقتی چنین حس و حالی را نداشته باشند نتیجه دلخواه را نمی گیرند. اما سه پژوهشگر در تحقیقات خود دریافتهاند بازیکنی که شش گل پیدرپی زده است، شانس گلکردن هفتمین پرتابش برابر است با هر پرتاب دیگری و نه بیشتر، یعنی انگار شش پرتاب قبلی را خراب کرده باشد. وقتی بازیکنی شش گل پشتسرهم میزند، ما تصور میکنیم او دیگر روی مود بازی خوب افتاده است. اما در واقع، این فقط یک نویز آماری تصادفی است، مثل وقتی در پرتاب سکه چند بار پشتسرهم خط بیاید.
بهطور مشابه، تقریباً هر کسی که کاندیدای انتخابات میشود حسی شهودی دارد که خرجکردن پول بیشتر میتواند احتمال پیروزیاش را خیلی بالا ببرد. اما این نیز تا حد زیادی اشتباه است. بعد از انتخابات ۲۰۰۶ آمریکا، پژوهشگری به نام شان ترند، نموداری ساخت که میزان خرجکردن در کمپین های انتخاباتی را با تفاوت آراء نهایی برندهها و بازندهها مقایسه میکرد. طبق این نمودار تقریباً هیچ رابطهای بین خرجکردن بیشتر و پیروزی بزرگتر وجود نداشت. در می و ژانویه ۲۰۱۲، کمپین انتخاباتی اوباما هجمه تبلیغاتی بزرگ و سلسهواری را علیه میت رامنی، رقیب انتخاباتیاش، برگزار داد. اما دانشمندان سیاسی مانند جان سایدز نوشتهاند این تبلیغات هیچ تأثیر پایداری را نداشته است.
دومین چیزی که اعتماد به دادهها در آن خوب عمل میکنند این است که میتوانند الگوهای رفتاریای را که تا به حال متوجه آن نشدهایم، برایمان روشن میکنند.
مثلا خیلی ها تصور می کنند افرادی که خیلی از کلمه «من» استفاده میکنند احتمالا خودمحورتر از بقیهاند. اما جیمز پنبیکر، استاد دانشگاه تگزاس در کتابش به نام «زندگی پنهانی ضمایز» یا “The Secret Life of Pronouns” مینویسد کسانی که اعتمادبهنفس خوبی دارند، بیشتر روی کاری که میکنند متمرکزند تا روی خودشان. در واقع افراد با اعتمادبهنفس بالا کمتر از «من» استفاده میکنند.
پنبیکر سخنان نیکسون رییس جمهوری اسبق آمریکا را هم تحلیل کرده است. نیکسون اوایل ریاستجمهوریاش کمتر از کلمه «من» استفاده کرده، ولی بعد از ماجرای واترگیت که اعتمادبهنفسش را نابود کرد، بسیار بیشتر «من» گفته است. رودی جولیانی، وکیل و سیاستمدار آمریکایی و وکیل شخصی دونالد ترامپ، هم در طول دوره شهردار بودنش از «من»های کمی استفاده میکرد. ولی بعدا، در طول آن دو هفتهای که سرطانش تشخیص داده شد و زندگی زناشویی اش از هم پاشید، بیشتر «من» گفته است. مثال دیگر باراک اوباما، فردی با اعتمادبهنفس خوب است که از هر رئیسجمهور دیگری در دوره مدرن از «من»های کمتری استفاده کرده است.
مغز ما غالبا الگوهای شفاهی دقیق را متوجه نمیشود، ولی کامپیوترهای پنبیکر متوجه میشوند. این کامپیوترها مشخص کرده اند که معمولاً نویسندگان جوانتر از کلمات بدبینانه و افعال با زمان گذشته بیشتری استفاده میکنند تا نویسندگان سن دار که از کلمات مثبتتر و افعال زمان آینده بیشتری استفاده میکنند. همچنین دروغگوها از کلمات مثبتی مثل «رفیق» و «دوست» بیشتر و از کلمات مثل «اما»، «بهجز» و «بدون» کمتر استفاده میکنند. (علتش این است که وقتی کسی داستان دروغی میگوید، سخت است چیزهایی را بگوید که آنها را ندیده یا دربارهاش فکر نکرده.)
یا مثلا ما فکر میکنیم جان لنون روشنفکرترین عضو گروه موسیقی بیتلز است، اما در واقع پژوهش ها نشان می دهد ترانههای پل مککارتی ساختار انعطافپذیرتر و متنوعتری داشت و ترانههای جورج هریسون از لحاظ ادراکی پیچیدهتر بود.
آیا پیش بینی آینده به کمک داده ها ممکن است؟
اگرچه انقلاب اطلاعاتی راههای فوقالعادهای را برای شناخت حال و گذشته به ما میدهد اما آیا دادهها توانایی ما را در پیشبینی آینده و تصمیمگیری درباره آن تغییر خواهند داد؟
هیچ کس توجه قابل توجهی به این امر نکرده است تا اینکه کتاب انسان خداگونه (Homo Deus) منتشر شد و داده گرایی به شکل گسترده ای مورد توجه قرار گرفت. نام نویسنده یووال نوح هاری است و احتمالاً درباره او شنیده اید.
اگر این کتاب را نخوانده اید چند نکته اصلی آن از این قرار است:
– تحولات فناورانه، توانایی انسانها را در معنابخشی به زندگی خود مورد تهدید قرار داده است. هراری احتمال جایگزینی انسان با «انسان خداگونه» را که دارای توانایی هایی مانند زندگی ابدی است، مطرح می کند.
– یکی دیگر از محورهای اصلی کتاب، جدایی ذهن از آگاهی است. هوش مصنوعی به نظر هراری چیزی است که دارای ذهن است اما آگاهی ندارد.
– داده گرایی و داده گرایان ادعا می کنند که جهان از جریان داده ها تشکیل شده است و ارزش هر پدیده ای در آن با به کمکش در پردازش داده ها مشخص می شود.
یووال نوح هراری همچنین ایده داده گرایی را در یک بستر تاریخی بررسی می کند. او استدلال می کند که تمام ساختارهای سیاسی یا اجتماعی را می توان به عنوان سیستمهای پردازش داده در نظر گرفت. او جهانبینی داده گرایی را اینگونه اعلام می کند که جهان از جریان داده ها تشکیل شده است، و ارزش هر پدیده یا موجودیت با سهم آن درکمک به پردازش داده ها تعیین می شود. به این شکل که کل گونه های انسانی را به عنوان یک سامانه پردازش داده واحد تفسیر کنیم که در آن انسان ها به عنوان تراشه های پردازشی عمل کنند.
بر این اساس می توان کل تاریخ بشریت را به عنوان یک فرآیند بهبود مستمر بهره وری در این سامانه نظر گرفت. این فرآیند چند صد هزار ساله شامل افزایش تعداد و تنوع پردازنده ها و تراشه ها (انسانها)، افزایش تعداد اتصالات بین پردازنده ها و افزایش آزادی حرکت در طول اتصالات موجود بوده است. از دید هراری، Dataist ها یا داده گرایان کسانی هستند که به کلان داده (Big Data) و الگوریتم های رایانه ای بیشتر از درک و خرد انسانی اعتماد دارند.
احکام عملی داده گرایی
هراری در ادامه تصریح می کند که داده گرایی مانند هر دین دیگری احکام عملی دارد. یک داده گرا باید تلاش کند با اتصال به رسانه های بیشتر و بیشتر جریان داده را به حداکثر برساند. او معتقد است که آزادی اطلاعات نیکوترینِ اعمال است. از دید هراری آرون سوارتز (Aaron Swartz) که در سال ۲۰۱۳ پس از پیگرد قانونی به جرم انتشار رایگان صدها هزار مقاله علمی از بایگانی کتابخانه دیجیتال جی استور (JSTOR) تحت پیگرد قانونی قرار گرفت را می توان «اولین شهید» داده گرایی نامید.
هراری می گوید دیتائیسم یک چالش وجودی را برای ایدئولوژی اومانیسم یا انسانگرایی که ارزش و عاملیت انسانها به صورت فردی یا جمعی را به عنوان اقتدار نهایی در جهان در نظر دارد مطرح می کند. چرا که داده گرایی مفهوم اختیار و اراده آزاد در معرض تهدید قرار می دهد. موقعی که سامانه های کلان داده یا Big Data مرا بهتر از خودم بشناسند، مرکز ثقل اقتدار از انسان به الگوریتم ها تغییر خواهد کرد. هراری پیش بینی کرده نتیجه گیری منطقی این فرآیند این است که در نهایت انسان به این الگوریتم ها اختیار می دهد تا مهمترین تصمیم گیری در زندگی اش را برایش انجام دهد. مانند اینکه با چه کسی ازدواج کند و کدام شغل را انتخاب کند.
هراری کتاب خود را با یک پرسش تکان دهنده به پایان می برد. او می نویسد: «وقتی الگوریتم های غیر آگاه اما بسیار باهوش ما را بهتر از خودمان بشناسند، چه اتفاقاتی در جامعه، سیاست و زندگی روزمره خواهد افتاد؟»
نوبت شماست:
شما چه اندازه به داده ها و الگوریتم ها اعتماد دارید؟ آیا با پیش بینی های بیان شده در این مطلب خوشفکری موافق هستید؟ نظر شما چیست؟
به نظرم همینطور مثل خود آقای هراری که موضوع را بر یک بستر تاریخی بررسی می کند داده گرایی دین قرن بیست و یکم نیست بلکه با خلقت آدم داده ها و گذشته ره نمای انسان در زندگی روزمره بوده است که گاهی ما آن را با نام تجربه می خوانیم و ازالگوهای یافته شده توسط گذشتگان استفاده می کنیم بدون اینکه دلیل آنرا بدانیم. مثال قابل ملموس برای ما کشاورزی است. کشاورزها بدون دانستن داده های کشاورزی و براساس مشاهده های مکرر در طول زمان میدانند چه زمانی کدام بذر را بکارند… اما امروزه با سیستم های کامپیوتری ما می توانیم داده های چندین سال، دهه و صده را کنار هم قرار دهیم و دقتمان را از کشاورزی که تنها نهایتن داده های نسل قبل از خود را در سر دارد بهتر کنیم.
به نظرم حق با هراری است و ما باید به الگوریتم ها اعتماد کنیم و تا جایی که امکان دارد داده ها را به اشتراک بگذاریم و حریم خصوصی اینقدر برایمان مهم نباشد. چون حریم خصوصی معنای پنهان کاری و فریب را تداعی می کند و قرار نگرفتن در جریان اطلاعات باعث می شود به نقطه کوری تبدیل شویم که الگوریتم ها نتوانند به جای ما تصمیم درست بگیرند. هر چه بیشتر حریم خصوصی خود را محدود تر کنیم بیشتر می توانیم به الگوریتم ها اعتماد کنیم و تصمیم گیری برایمان راحت تر و دقیق تر انجام خواهد شد. در چنین جامعه ای قضات، وکلا، دولت و … می توانند الگوریتم باشند و عدالت به بهترین شکل برقرار شود.