با افزایش آمار شتابدهنده ها و مراکر نوآوری در کشور، و در دنیا همواره این پرسش مطرح بوده است که اثرگذاری این مراکز در رشد اقتصاد نوآوری محور و توسعه زیست بوم کارآفرینی چقدر بوده است و درباره آن مطالب مختلفی نوشته شده و باز هم جای بحث دارد.
اما یک سوال مهم که معمولا از آن غفلت شده است این است که آیا خود این مراکز از نظر اقتصادی می توانند پایدار بمانند و رشد کنند؟
اهمیت این پرسش از آنجایی سرچشمه می گیرد که بدانیم تعداد زیادی از این نهادها با اسامی و عناوین مختلفی مانند شتابدهنده، مرکز رشد، مرکز نوآوری و … البته گاه با عملکردهای متفاوت از عنوانشان و حداقل بر روی کاغذ وجود دارند.
این مراکز را بر اساس انگیزه و محرک راه اندازی می تواند به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول: بخش زیادی از این آمار را می توان عکس العملی به جذابیت حمایت های دولتی از تاسیس شتابدهنده ها در قالب تامین تجهیزات، رهن و وام های کم بهره دانست.
دسته دوم: بخش دیگری هم به صورت دستوری و بر اساس علاقه و یا ترس از عقب ماندن از قافله توسط شرکت های دولتی و خصولتی، بانک ها و مراکز قدرتمند اقتصادی ایجاد شده است.
دسته سوم: اما به نظر می رسد بخش کوچکی از این آمار با سرمایه های بخش خصوصی، با هدف واقعی بهره مندی از پتانسیل زیست بوم نوآوری به کمک استارتاپ ها، برای رسیدن به اهداف تجاری مشخص بوجود آمده اند.
یک دلیل دیگر اهمیت آن سوال این است که بدانیم مدل درآمدی یک شتابدهنده یا مرکز نوآوری چیست. به صورت سنتی مدل درآمدی شتابدهنده ها همان مدلی است که Y Combinator از سال ۲۰۰۵ شروع کرد. یعنی سهام در برابر سرمایه.
این مدل، اگرچه برای کارآفرین بسیار مدل مناسبی است اما برای این برای نهاد حامی هم مفید باشد نیاز به چند عامل مهم دارد:
- ثبات اقتصادی در جامعه
- جریان مناسبی از فرصت های سرمایه گذاری (تیم های استارتاپی نوپای مناسب)
- وجود زیرساخت های مناسب فناوری
- دسترسی آسان به سرمایه گذاری خطرپذیر برای مراحل بعدی
- نرخ بهره بانکی پایین و تورم کنترل شده
- سرمایه گذاران دور اندیش و با صبر و حوصله
نکته مهم در این مدل این است که یک شتابدهنده یا سرمایه گذار خطرپذیر باید سال ها (۵-۷ سال) صبر کنند تا بلکه تعداد کافی از استارتاپ هایشان به مرحله ایی برسند که ارزش مناسبی در خروج و فروش سهامشان از آن استارتاپ بتوانند کسب کنند.
این موضوع افزون بر موارد بالا، موجب می شود شتابدهنده ها در کشور ما و دیگر کشورها با شرایط اقتصادی مشابه، با این مدل به مشکل بخورند. چرا که باید زمان زیادی را بدون هیچ درآمدی و صرفا بر اساس سرمایه گذاری سهام داران، عملیات انجام دهند. و شرایط اقتصادی طوری است که معمولا سرمایه گذاران شتابدهنده ها چندان حوصله نمی کنند.
با توجه به عوامل اقتصادی و اجتماعی بالا، پاسخ به سوال پایداری و دوام اقتصادی را، برای هر دسته می توان به شرح زیر بررسی نمود:
برای دسته اول، یا جویندگان منابع دولتی ارزان، تا زمانی که استفاده از این منابع میسر باشد، چراغشان روشن می ماند. (البته برخی هم برای گرفتن منابع، چراغ ها را روشن نگه می دارند.) حال با توجه به شرایط اقتصادی و مشکلات موجود در تامین این منابع، باید دید که چه تعداد از این دسته از مراکز از ادامه فعالیت صرف نظر خواهند کرد.
برای دسته دوم، خصولتی ها، تا زمانی که اراده مدیریتی، یا جاذبه رسانه ای و برندسازی داشته باشد، به برگزاری تئاتر نوآوری با حضور استارتاپ ها در نقش اول ادامه می دهند. همین که تغییرات مدیریتی اتفاق بیافتد و یا روش جذاب بعدی برای دیده شدن، مد شود، به احتمال زیاد، ادامه تخصیص بودجه و منابع مالی به آن مراکز دچار اختلال می شود و به مرور و بی سر و صدا، تعطیل می شوند.
اما برای دسته سوم که اکثرا بر روی منابع اقتصادی انباشته شده خود استوار هستند، بازی جدی تر است. فشارهای اقتصادی و عواملی که در بالا اشاره شد موجب شده است تا این دسته از مراکز نوآوری و شتابدهنده ها، در تامین هزینه های عملیات خود دچار مشکل شوند چه برسد به تامین سرمایه برای استارتاپ ها. بنابراین، بخش زیادی از آن ها تعطیل شده یا می شوند. باقیمانده آن ها، سراغ آزمایش کردن روش های درآمدی دیگری می رود. این آزمایش با توجه به اینکه ساختار آن ها برای مدل کسب و کاری دیگری شکل داده شده است دچار خطاهای فراوان می شود. بنابراین یا باید مدل کسب و کارشان را تغییر دهند یا ترکیبی از مدل های کسب و کار به ظاهر مشابه را همزمان اجرا کنند.
تغییر مدل کسب و کار موجب به هم خوردن تمرکز و جابجا شدن توجه و انرژی و منابع از موضوع نوآوری و استارتاپ ها، به کارهای زودبازده مانند برگزاری و فروش دوره های آموزشی و مربیگری، و اجاره دادن فضاهای کاری و تجهیزات بلااستفاده و … می شود.
البته این تنها مربوط به ایران نیست و در دنیا هم اتفاق افتاده است. این موضوع با بررسی داده های گزارش گاست از بررسی ۵۸۰ برنامه شتابدهی در دنیا در سال ۲۰۱۶ به وضوح قابل مشاهده است.
بر اساس این گزارش در با سال ۲۰۱۵ حدود ۶۳٪ از شتابدهنده ها از مدل سنتی سهام در برابر سرمایه استفاده کرده اند. اما در سال ۲۰۱۶ در حدود ۴۲٪ از شتابدهنده ها انتظار کسب درآمد از خروج ناشی از این مدل سرمایه گذاری را داشته اند.
همانطور که گفته شد علت این کاهش، طولانی بودن زمان خروج و کم بودن تعداد استارتاپ های دارای پتانسیل رشد بالا بوده است. جالب است که تنها ۷٪ از شتابدهنده های حوزه آسیا و اقیانوسیه درآمد حاصل از خروج ها را به عنوان منبع اصلی کسب درآمد گزارش کرده اند.
اما یک راه بهتر برای این دسته از شتابدهنده ها و مراکز نوآوری برای ایجاد جریان درآمدی پایدار می تواند همکاری با سازمان ها و شرکت های بزرگ باشد.
شرکت ها و سازمان های بزرگی که به دنبال کشف فرصت های جدید و دستیابی به فناوری های روز هستند فرصت مناسبی برای همکاری با شتابدهنده می باشند. چرا که هزینه و دردسرهای راه اندازی، مدیریت و عملیات شتابدهنده برای یک سازمان بزرگ که می خواهد برای اولین بار این کار را انجام دهد خیلی زیاد است. اضافه بر آن، اگر یک سازمان خودش به طور مستقیم بخواهد با استارتاپ ها در تعامل باشد و از نهادهای واسط مانند شتابدهنده ها استفاده نکند، ریسک ضربه خوردن به اعتبار و برند خود را در اثر شکست های اجتناب ناپذیر بخش زیادی از استارتاپ های سبدش به جان خریده است.
این روند در دنیا هم به سرعت در حال رشد است. بیش از نیمی از شتابدهنده ها در دنیا توسط شرکت های بزرگ تامین مالی شده اند و دو-سوم از آن ها به دنبال کسب درآمد از فروش خدمات شتابدهی به شرکت های بزرگ می باشند.
برای سازمان ها شرکت های بزرگی که از نوآوری به دنبال تئاترش می باشند هم همکاری با شتابدهنده های موجود و فعال و برونسپاری به آن ها به صرفه تر است و ممکن است موجب ایجاد ارزشی فراتر از برندسازی و تبلیغات هم بشود.
در یکی دو سال تعداد رو به رشدی از شرکت های بزرگ و سازمان ها به روش های تعامل و اتصال به حوزه کارآفرینی فناورانه و استارتاپ ها از رطریق شتابدهنده ها و برنامه های شتابدهی تمایل نشان داده اند.
این تمایل اگر به عمل تبدیل شود همراه خواهد بود با هدایت منابع مالی به سمت سرمایه گذاری در برنامه های مورد آن شرکت ها و سازمان ها که می تواند فرصتی مناسبی برای همکاری با شتابدهنده ها باشد. به این ترتیب مشکل جریان درآمدی برای شتابدهنده ها ممکن است تا حدی حل شود و همچنین فرصت های بعدی جذب سرمایه، ادغام یا تملک استارتاپ هایشان را از آن سازمان ها بوجود می آورد.