برای راه اندازی یک استارتاپ عالی ازکجا باید شروع کرد؟ + اجرای صوتی

Podcast: Play in new window | Download

Subscribe: RSS

با پایین آمدن هزینه های راه اندازی کسب و کارها، امروزه شانس رئیس خود شدن و داشتن کسب و کاری که پتانسیل رشد و رسیدن به موفقیت داشته باشد به نسبت گذشته، بسیار بیشتر شده است. حالا هر کسی که ایده ایی در سر دارد می تواند با یک لپ تاپ و سرمایه خیلی کم، شروع کند.

با این حال، این یک واقعیت است که تعداد زیادی از این نوع کسب و کارهای نوپا که ایده های خیلی عالی هم دارند به دلایل مختلف، به نتیجه نمی رسند و پس از مدتی از بین می روند. از طرف دیگر آن تعداد کمی که می مانند و رشد انفجاری می کنند، دنیا را تسخیر می کنند.

حالا سوال اینجاست: اجزای تشکیل دهنده ی یک استارتاپ عالی چه چیزهایی هستند؟

سالهاست که افراد مختلف در جستجوی پاسخ به این پرسش، کشف راه های میانبر و رموز موفقیت استارتاپ های موفق هستند. البته پاسخ به این سوال آسان نیست. بسیاری از استارتاپ ها که در نگاه اول عالی به نظر می رسیدند، اکنون از بین رفته اند و در عوض خیلی ها هم که در آغاز کار، مورد تمسخر بزرگان بازارشان بودند حالا بر آن بازار حکمرانی می کنند.

اما به نظر می رسد که استارتاپ هایی که به شرکت های پر رونق و پر سود تبدیل می شوند، حداقل ۲ عنصر مشترک دارند:

۱. محصولات یا خدماتشان را مردم می خواهند یا نیاز دارند.

ارائه محصول یا خدماتی که مردم می خواهند و حاضرند برای داشتنش هزینه (پول، زمان) صرف کنند نقطه شروع استارتاپ های موفق است. از دید بسیاری از آنهایی که صرفا از منظر آکادمیک به موضوع نگاه می کنند باید پیش از هر کاری، زمانی را صرف انجام بررسی های مختلف و ساختن مدل کسب و کار کرد. اما مشکل آنان (که اغلب MBA خوانده‌اند) این است که ماه ها با وسواس زیاد روی تهیه طرح تجاری و مدل کسب و کاری زمان صرف کرده اند که هنوزهیچ محصول یا سرویس مشخصی و قابل استفاده ایی ندارد.

بهترین طرح های تجاری دنیا برای محصولی که به درد کسی نمی خورد و کسی نمی خواهد، نمی توانند کاری کنند.

البته تولید محصول یا سرویس به درد بخور و قابل استفاده کار آسانی نیست و حتی صاحبان استارتاپ ها و شرکت هایی موفق هم نمی توانند ادعا کنند از ابتدا می دانسته اند چه چیزی را با چه ویژگی هایی باید تولید کنند. برای مثال حتی استیو جابز فقید هم که از اپل بیرون رفت و استارتاپش به نام NeXT را راه اندازی کرد، موفقیت تجاری چندانی با محصول NeXT Computer به دست نیاورد.

برای تست اینکه محصول یا سرویس شما به درد کاربرانش می خورد باید هرچه زودتر عکس العمل کاربران واقعی را درباره آن بسنجید.

۲. یک مدل کسب و کار درست و حسابی دارند.

در نهایت استارتاپ هایی موفق می شوند که بتوانند کسب و کارهای پر رونقی حول محصولات یا خدمات نوآورانه‌شان ایجاد کنند. برای اینکار یک استارتاپ باید بتواند یک مدل کسب و کار و روش درآمدزایی برای محصول خواستنی اش ایجاد کند طوری که درآمدش بسیار بیشتر از هزینه هایش باشد. ترکیب درست یک محصول خواستنی و یک مدل کسب و کار کاربردی، به صورت مقیاس پذیر و تکرارپذیر، خود نوعی هنر است و البته هیچ هنری، آسان نیست.

همانطور که گفته شد پایه و اساس یک استارتاپ داشتن محصولی است که بازار می خواهد (Product-Market fit). برای ساختن این پایه و اساس، باید بتوانیم به ۳ پرسش مهم پاسخ دهیم:

• پرسش اول: بررسی کنیم و مطمدن شویم، مشکلی که ما فکر می کنیم وجود دارد و برای رفع آن ایده  پردازی کرده ایم، واقعا وجود دارد؟ و اگر وجود دارد، تعداد کسانی که آن مشکل را دارند کم است یا زیاد؟
• پرسش دوم: آیا محصول یا خدمتی که برای رفع آن مشکل ارائه می کنیم، حداقل ویژگی های مورد نیاز برای رفع آن مشکل را دارد؟
• و پرسش سوم: بینیم کسی حاضر خواهد شد برای چنین محصولی هزینه کند یا نه. اگر کسانی هستند، تعداد آن ها آنقدر است که باعث سوددهی شود؟

افرادی مانند استیو بلنک تلاش کرده اند برای مفاهیم بالا چارچوب های علمی بسازند. در سال ۲۰۰۸ اریک ریس وبلاگی را راه اندازی کرد و در آن بر اساس پژوهش های موجود و تجربیات خودش با نام The Lean Startup شروع به نوشتن کرد که  در سال ۲۰۱۱ کتابی را به همین نام منتشر نمود. این موضوع به تدریج به بحث داغ استارتاپ های سیلیکون ولی و دیگر نقاط جهان تبدیل شد تا جایی که نام «جنبش» به خود گرفته است. این جنبش نام خودش را از روش مدیریت تولید در شرکت تویوتا پس از جنگ جهانی دوم امانت گرفته است. در این روش مشهور مدیریتی، هر آنچه که برای مشتری نهایی ارزش ایجاد می کند را باید نگه داشت، باقی چیزها ضایعات هستند و باید دور انداخته شود.

پاسخ دادن به پرسش های بالا همواره آسان نیست و ممکن است جواب های آنها، با همه آنچه که پیشتر فکر می کردید در تضاد باشد. در نتیجه دچار احساس سرخوردگی و شکست های کوچک و بزرگی شوید. اما، نباید از این شکست ها بترسید و خسته شوید. بلکه باید به آنها به عنوان نوعی تجربه‌ی آموزشی نگاه کنید و بر اساس چیزهایی که یادگرفته اید، ایده، محصول یا مدل کسب و کارتان را بهتر کنید. مانند روخانه ایی که در نشیب دره به انواع موانع می خورد اما هرگز متوقف نمی شود و با تغییر مسیر (Pivot)، راه جدیدی برای پیشرفتن می‌باید.

باید تا آنجایی که منابعتان اجازه می دهد، تجربه کنید، تکرار کنید، شکست بخورید، یاد بگیرید و اصلاح کنید تا بلکه پیش از به پایان رسیدن منابعتان به پاسخ هایی قابل اطمینان به پرسش های بالا برسید.

برای یادگرفتن Lean Statup، منابع مختلفی وجود دارد اما به تازگی یک روش عملی، سریع و فشرده برای یادگیری همراه با اجرا، به صورت یک کارگاه ۳ روزه در شهرهای مختلف جهان در حال برگذاری است.

در این کارگاه آموزشی – تجربی که Lean Startup Machine نام دارد و برپایه علمی مبتنی بر روش لین استوار است، ابزارهایی مانند Experiment Board (لینک دانلود مستقیم) و روش ها و راه حل های کاربردی و جدیدی برای بررسی و ارزیابی ایده ها، میزان انطباق آن ها با مشکلات و همچنین روش های کشف و تایید وجود نیاز در بازار و … ارائه و توسط شرکت کنندگان تجربه می شود.

ستاره شناس باشید نه طالع بین:

کشف کنید هر آنچه تا حالا فکر می کردید اشتباه است! فرضیاتتان را بسنجید. زود شکست بخورید، تا زودتر به موفقیت برسید.