Podcast: Play in new window | Download
Subscribe: RSS
فکر می کنم کسانی که کارآفرین هستند و یا در حال کارآفرینی هستند دو دسته اند یا ازدواج کرده اند و یا نه . به هر حال هر دو گروه قوانین و مطالب زیر را باید دنبال کنند . دوستان کارآفرینی داشته ام که به خاطر ایجاد کسب و کار خود متاسفانه طلاق گرفته اند و یا به خوبی نتوانسته اند زندگی خود را مدیریت کنند و دچار مشکلات زیادی شده اند . کتاب ۱۲ نکته برای زندگی مشترک با یک کارآفرین بسیار مفید است و در زیر خلاصه شده این کتاب را آورده ام.
کارآفرینان از نظر فکری مشغول می باشند:
به روشنی می توان گفت هنگامی که صحبت از ایجاد یک کسب و کار می شود، مستلزم درجه ای از مشغولیت فکری می باشد یا در غیر اینصورت تجارت از بین می رود و دیگر نیازی به مشغله فکری نیست. مشکل هنگامی ایجاد می شود که افراد کارآفرین تلاش می کنند تا بطور همزمان هم از زندگی خانوادگی لذت ببرند و هم شرکت در حال موفقیت خود را گسترش و رشد دهند. ایجاد یک تجارت فشارهای مشخصی را وارد می کند زیرا زمان استراحت به ندرت به دست می آید، همچنین ریسک ها وخطرات مالی تبدیل به مسائلی تنش زا می شوند. شخصیت کلاسیک یک کارآفرین بدین صورت است که فرد تمایل دارد تا رئیس باشد، تصمیماتی را بگیرد و بصورت فردی عمل کند، بنابراین تحمل زندگی کارآفرینی برای همسران می تواند بسیار سخت باشد. و در نهایت این مسئله می تواند موجب ایجاد رنجش در رابطه شود. البته این موضوع می تواند توسط سایر ویژگیهای ذاتی رشد کارآفرینی جبران شود: پویایی، اعتماد به نفس، و حس خوش بینی همان چیزهایی هستند که اغلب ما مردم عادی را در وحله اول به کارآفرینان جذب می کنند.
بدون توجه به ویژگیهای اخلاقی شخصیتی، همسران (خانم ها) می دانند که اغلب شروع ها به شکست منتهی می شود. اما یک کارآفرین بطور پنهانی به این باور اعتقاد دارد که او فرد موفقی است و با پایداری و ذکاوت خود تجارتش باقی خواهد ماند. همسر از این موضوع زیاد مطمئن نیست. همسران از خود می پرسند که آیا ناامیدی کارآفرینان (شوهرانشان) می تواند توانایی آنها را در اتخاذ تصمیماتشان آسیب برساند یا خیر. مرد قصد دارد تا مالی کسب کند تا بتواند تجهیزاتی گران قیمت برای خانه بخرد اما زن به خطر از دست دادن سقف بالای سرشان می اندیشد. این شک و نگرانی ها بطور مکرر منجربه استرس شدید در کار به همراه استرس شدید در خانه. زن از این می ترسد که شوهرش، شک او نسبت به آینده تجارتش را شک نسبت به خودش بداند (هوش او، پیگیری او، توانایی او در برآمدن از پس خطرات). البته می تواند جای خانم و آقا جابجا شود در واقع خانم کارآفرین باشد.
در بیشتر روابط، در مورد این مسائل بحث نمی شود. آنها با سکوت خود از کنار این مسائل عبور می کنند تا اینکه در مشاجراتشان ناگهان فوران می کند. به طور ایده آل کارآفرینان و همسرانشان می بایست این مسائل را شناسایی کرده و توافق کنند که قبل از اینکه تبدیل به مسئله ای بغرنج شود در مورد آنها صحبت کنند. برای این منظور، قانون های نرمی را برای زوج هایی که یکی ازآنها کارآفرین است در نظر گرفته اند. این قوانین براساس تجربیات کارآفرینان موفق ، مقالات منتشر شده در این خصوص و همچنین تجربیات دوستان دراین موضوع بوده است.
امید من این است که این قوانین به کارآفرینان و همسرانشان کمک کند تا بتوانند برخی از این نقاط آسیب را شناسایی کنند و به آنها پیشنهادهای مفیدی ارائه می دهد، یا حداقل باعث کاهش اختلاف ایجاد شده بین آنها می شود (حداقل مزیت آنها این است که شما از این که در دست و پنجه نرم کردن با این مسائل تنها نیستید خشنود می شوید).
مشکلی که کارآفرینان همیشه در ذهن خود دارند:
چگونه شخصی که از نظر فکری کاملا مشغول است می تواند با کسی که فکرش مشغول نیست زندگی کند؟ پاسخ کوتاه این است که: تاکید کنید، مصالحه کنید و اطمینان حاصل کنید که همسر شما می داند که اوبرای شما بسیار اهمیت دارد. در زیر پیشنهاداتی ارائه شده اند که بیان می کنند چگونه می توانید این کار را انجام دهید.
۱. مانع را در جایی پایین قرار دهید:
وقت گذاشتن برای دیگری بسیار دشوار است چه برسد به رفتن به مسافرتی که به شدت به آن احساس نیاز می شود. اما حداقل می توانید برای نوشیدن یک فنجان قهوه در کنار یکدیگر بشینید یا با هم در بلوک ساختمان قدم بزنید. گاهی اوقات این تمام چیزی بود که از دوستان دوستان مزدوج درخواست می کردم، اما معمولا همین موارد نیز برای ارتباط داشتن کافی بود. با انجام این اقدامات کوچک ما به یکدیگر این پیام را می رسانیم که حتی در روزهای بیقراری، طرف مقابل ما در اولویت قرار دارد. همه زوج ها نیاز به زمانی دارند تا سردرد های زندگی و نکات مهم رابطه شان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. باهم بودن این موضوع را به یاد می آورد که شما از باهم بودن لذت می برید.
۲. تلفن هوشمند را خاموش کنید:
خوب، شما می توانید گاهی اوقات یا در اغلب اوقات اجازه دهید که تلفن را جواب ندهید. البته با استفاده از امکانات تکنولوژی نظم را برای خود به همراه بیاورید. حتی اگر شما به زنگ زدن دستگاه های ارتباطی مثل تلفن پاسخ ندهید، حضور آنها در رستوران و در روی میز ناهارخوری یا در کنار تخت خواب، کیفیت فضای مشترک خانوادگی تان را تحت تاثیر قرار میدهد. و رفتن به تعطیلات با وجود حضور همه جانبه تلفن هوشمند کمتر شبیه به تعطیلات است.
برقراری زمان های آزاد از تکنولوژی می تواند یکی از آن رفتارهای مناسب باشد اما اکنون اغلب ما معتاد به این تلفن ها شده ایم. رفتار وسواس گونه ما همچنین به دیگران نیز اجازه می دهد تا همواره از نظر تلفنی در دسترس باشند. برای خانواده ها داشتن زمانی پیوسته و بدون انفصال امری بسیار حیاتی است زیرا در آن زمان شما توجه تقسیم نشده سایرین را در اختیار دارید که این روزها با ارزش ترین هدیه ای است که می توانید به کسی بدهید. میز شام فضای مناسبی برای تاکید بر این موضوع است.
۳. اولویت دادن به گفتگو با یکدیگر:
هر دوی شما مشغله دارید و دسترسی به شما سخت است. شما به زمان یکدیگر بسیار ارزش قائلید برای همین دلیل برای مسائل کوچک به یکدیگر تلفن نمی کنید یا ایمیل نمی زنید. هر دوی شما آرامش بیشتری خواهید داشت اگر به راحتی بتوانید با یکدیگر تماس برقرار کنید وهمچنین اگربدانید پیام های طرفین در اولویت قرار می گیرد .
همه ما پیامهای مهم زیادی را دریافت میکنیم- همچنین کارآفرینان نیز همین طور و البته بیشتر. سعی کنید سریع به پیام همسرتان پاسخ دهید زیرا این راهی دیگر برای افراد پر مشغله است که به همسر خود نشان دهند که به او اهمیت می دهند و اولویت با اوست.
“برای خانواده ها بسیار حیاتی است که برداشتن زمانی بدون قطعی اصرار ورزند، زیرا در آن زمان شما توجه کامل و تقسیم نشده همسرتان را در اختیار دارید که این روزها میتواند با ارزش ترین هدیه ای باشد که به شما می دهند”.
۴. با خانواده های سایر شرکت ها روابط دوستانه داشته باشید:
صحبت کردن با زوج هایی که در همان مرحله از ساخت کسب و کارشان هستند می تواند فرصتی را برای همدردی و به اشتراک گذاشتن راه حل ها فرآهم آورد. آنهایی که زمان طولانی تری در مسیر کارآفرینی بوده اند می توانند در مورد تجربه خودشان نظرات مناسبی به شما ارائه دهند. آیا فرد کارآفرین یک مشاور تجاری دارد؟ همچنین از همسر مشاور تجاری همسرتان بخواهید تا به گفتگوی شما ملحق شود و به شما راهکار ارائه دهد.
هم در مورد کارآفرین و هم همسرش، ساخت یک کسب و کار می تواند آنها را منزوی کند و اغلب تنهایی را برای آنها به بار می آورد. کارآفرین احساس می کند که می بایست ظاهری با اعتماد به نفس و مایوس نشدنی را به دنیا نشان دهد تا بتواند بر ترس و خطراتی که می توانند تجارت او را تضعیف کنند غلبه کند.
کارآفرینان اغلب از داشتن نقش هایی مورد احترام در جامعه لذت می برند. همه آنها را به خاطر اینکه رویایی داشته اند وبه آن عمل کرده اند تحسین کرده و احترام می گذارند. بنابراین برای آنها دشوار است که این بادکنک را سوزن بزنند و قبول کنند که احساس تنهایی، ترس و گیج شدگی می کنند. کارآفرینان نیاز به کسانی دارند که به آنها اعتماد داشته باشند تا بتوانند با آنها درد دل کنند (من با بسیاری از صاحبان کسب و کار ها گفتگو کرده ام که دارای سازمانهای کارآفرین بودند و همین حس را داشتند).
همچنین همسر کارآفرین نیز مطمئن نیست که با چه کسی می تواند در مورد تردید های خود صحبت کند و به او اعتماد کند. چه کسانی بهتر از همسران سایر کارآفرینان می توانند این عدم اطمینان هایی را که او با آنها زندگی می کند درک کنند؟
۵. بلند نظر باشید:
بحران حال حاضر احتمالا فقط یک سرعت گیر است. برای یکدیگر اضطراب ایجاد نکنید و نگویید که این کسب و کار از همان ابتدا اشتباه بوده است. این واقعیت را بپذیرید که هردوی شما در مجموعه وسیعی از ناامیدی ها در ترکیب با موفقیت های موضعی قرار دارید و از نظر عاطفی یکدیگر را تقویت کنید. پزشک می تواند در موارد بغرنج که به ناچار می توانند رخ دهند مفید باشد.
البته گفتن آن از عمل کردن به آن بسیار آسان تر است.
“فقط به دلیل اینکه شما شرکای تجاری نیستید به این معنی نیست که شما نمی توانید در مسیری که برای هر دوی شما اهمیت والایی دارد همکاری داشته باشید”.
۶. برای دلیلی با یکدیگر کار کنید:
فقط به دلیل اینکه شمام شرکای تجاری نیستید، به این معنی نیست که نمی توانید در مسیری که برای هردوی شما اهمیت والایی دارد همکاری داشته باشید. کمک مردمی برای خیریه جمع کنید، فعالیتهای غیر انتفاعی انجام دهید، و فرصتهایی را که باعث کمک به شرکت در جامعه می شود شناسایی کنید. به دنبال راه های خلاقانه برای استفاده از علاقه و استعدادتان باشید. شما از استعدادهای تازه همسرتان قدردانی خواهید کرد.
به این اقدامات نه به عنوان تلاشی برای توازن کار و زندگی بلکه به عنوان راهی برای رسیدن به یکپارچگی کار و زندگی بیاندیشید. می توان خیریه بیل گتس و همسرش را مثال زد .
شب های ملاقات و سرگرمی های مشترک مهم هستند اما آنها تقسیم بندی زندگی و کار را محو نمی کنند. با استفاده از مهارت تجاری او در مسیری که به اجتماع آنها کم کند، کارآفرین می تواند رابطه خود را با همسرش عمیق تر کند چرا که آنها برروی یک دلیل و نگرانی متقابل با هم کار می کنند. و این رابطه می تواند بیانگر رابطه ای عاطفی باشد.
۷. گوش شنوا و همدرد همسرتان باشید:
همسر مجبور به نشستن در برابر مشکلات تجاری ترسناک نیست. اما کارآفرین نیاز به کسی دارد که با او حرف بزند. او از گوشی که صدای او را بشنود و همدردی کند قدردانی می کند و حتی خوشحال می شود که توصیه هایی را از کسی که به او نزدیک می باشد و با شخصیت و نقاط ضعف و قوت او آشنا می باشد بشوند. همسر می بایست اطلاعات کافی از شرکت را داشته باشد تا بتواند نظراتی اگاهانه را ارائه دهد. و نباید از پس زده شدن بترسد، زیرا کارآفرین بطور اتوماتیک موافقت های بسیاری را از سوی کارمندان خود که قصد دارند رئیس خود را خشنود کنند دریافت می کند.
همچنین اگرچه کارآفرین ممکن است فکر کند که کارهای همسرش یا موارد شخصی به اندازه ی کارهایی که در تجارت اش رخ می دهند مهم نمی باشند، اما درحقیقت مهم هستند. او نیاز دارد که با حضور قلب صدایش را بشنود، و با او همدردی کند و راهکارها و پیشنهادات مناسبی را ارائه دهد.
تنها اخطار در این قانون این است که از آنجایی که ثبات مالی خانواده وابسته به ایمان به تجارت کارآفرین است، کارآفرین نمی بایست تمام نگرانی های خود را به همسرش منتقل کند. او می بایست به دقت در نظر بگیرد که چه میزان خبر بد را با همسرش در میان می گذارد و همسر نیز نیازمند حسی است که بتواند این مسائل را تحمل کند.
۸. سفر نباید حتما سفر باشد:
این یکی از مواردی است که اغلب به خصوص در همان سالهای اولیه قربانی می شود. خانواده نمی تواند از نظر مالی از عهده آن بربیاید و کارآفرین نیز نمی تواند کسب و کارش را از نظر فکری و فیزیکی رها کند. مطمئنا راه های ارزانتر و کوچکتری برای شریک شدن لحظه های پر معنا وجود دارند و پیشنهاد شده برخی اوقات پیش از آنکه آفتاب غروب کند اداره را ترک کنند و ساعتی را برای قدم زدن با همسرشان وقت بگذارند و به دخترشان دوچرخه سواری یاد دهند.
حتی یک زمان کوتاه بیرون رفتن، صرف زمان با همدیگر در مکانی جدید می تواند خاطراتی مهم را تولید کند و گاهی اوقات منجر به تجربیات تغییر زندگی شود. نیازی نیست که به جایی دور و برای مدتی طولانی بروید. صرفه جویی را در هرجای دیگر انجام دهید اما حتما به سفر بروید. “بیرون رفتن، یا حتی به بیانی بهتر، رفتن به مکانی جدید و هیجان انگیز تنها باعث تازه شدن نمی شود. بلکه همچنین میتواند زندگی را تغییر دهد”.
۹. بطور آگاهانه زمانی را برای روابط مهم خود صرف کنید:
به نظر واضح می آید، این طور نیست؟ اما قربانی کردن زندگی شخصی هنگامی که در حال ایجاد کسب و کار هستید آسان می باشد. هیچ چیز خوب در یک کسب و کار اتفاقی رخ نمی دهد. این موضوع همچنین در مورد خانواده ها نیز صدق می کند. قول های نامعلوم برای صرف زمان با یکدیگر به تنهایی کافی نمی باشند. کارآفرینان و همسرانشان می بایست تعهد واقعی نسبت به یکدیگر داشته باشند و مانند تجارت می بایست به آن عمل کنند.
اغلب کارآفرینان به کارآفرینان توصیه می کنند تا با همسرانشان مانند مهمترین مشتریانشان برخورد کنند. کارآفرینان توجه کامل خود را به مشتریان خود می دهند. به عنوان یک تاجر به آنها می گویم که شما مشتاق، هوشیار، متفکر و آگاه هستند و مشتاقید تا نیازهای یک مشتری را پیش بینی و تکمیل نمائید. همسر شما دوست ندارد تا خوش رفتاری شما با مشتری را در هنگام صحبت کردن با تلفن بشنود و پس از قطع تلفن با او تندخویی کنید. می بایست به یاد داشته باشید که او اولین مشتری زندگی شماست و مهمترین ارتباط شما می باشد. با هدیه ای هوشمندانه، آغوش گرفتن بی دلیل، یا آماده کردن صبحانه او را خشنود کنید. نشان دهید که رابطه با او برایتان مهم است.
۱۰. دنیای همسرتان را ببینید و از او بخواهید دنیای شما را ببیند:
در بسیاری از روشها، کارآفرین با کار خود ترکیب شده است و هویت او به عقیده اش وابسته است. همسرش نیز به شدت به شرکت اهمیت می دهد. اما این بدین معنی نیست که او کار کارآفرین را انجام می دهد.او روز خود را در دنیاهایی دیگر می گذراند که در آن مسائل مهم دیگری وجود دارند. با او در مورد این موارد صحبت کنید. و از آن بهتر این است که در یک همایش به او ملحق شوید، هنگامی که برای سخنرانی تمرین می کند نقش شنونده را برای او بازی کنید، شما او را بهتر درک می کنید. کسب و کار او تجارت شما نیز هست.
اگر شما فرزند دارید، این موضوع در مورد آنها نیز صدق می کند و قابل اجرا است. حتما به بازی فوتبال بروید. و حتما زمان زیادی را با فرزند خود سپری کنید.
شما می بایست فرزند خود را در سال به محل کار بیاورید حتی اگر به این معنی باشد که او را از مدرسه بیرون ببرید. (Nicole Dawes، CEO ی Late July که تولید کننده کلوچه، چیپس و کراکرهای ارگانیک می باشد، کارت های تجاری را برای پسر ۸ ساله اش درست کرد. او این کارت ها را در غرفه های شرکت و در نمایش های تجاری بین مردم پخش می کند وبه این صورت فواید محصولات Late July را برای کسانیکه به او گوش می کنند بیان می کند). در نظر داشته باشید فرزند خود را گاهی اوقات در سفرهای کاری به همراه ببرید. کودکان متوجه توجهی که از طرف کارکنان به آنها می شود می شوند و هنگامی که می بینند سایر افراد بزرگسال به سمت شما می آیند و به شما احترام می گذارند، احترامشان به شما بیشتر می شود. و متوجه می شوند که هنگامی که مادر نیست (کارآفرین) در واقع در جای دیگری است و درحال انجام کار مهمی است، این غیبت های مکرر را آسان تر می کند.
۱۱. راه اندازی سیستم ها:
کارآفرین از سیستم ها و فرآیند هایی برای پیش بردن هرچه بهتر شرکت استفاده می کند. همان کارها را درخانه برای جلوگیری از غیبت های مکرر انجام دهید. با ایجاد تقویم های مشترک، برقراری اجتماعات خانوادگی منظم، و شناسایی اولویت های هر شخص بطوریکه با هزینه و زمان محدود، مهمترین نیازها در ابتدا برطرف شوند، می توانید جزیره ای از پایداری نسبی را در دریاهای ناآرام ایجاد کنید.
۱۲. در مورد اهداف کلیدی زندگی درنگ نکنید:
واقعیت این است که وقتی شما در حال ساخت یک کسب و کار هستید، هیچوقت وقت خوبی برای هر کاری به دست نمی آید. هیچ زمان درستی وجود ندارد زیرا هیچ زمانی وجود ندارد و معمولا هیچ پولی هم نیست. مانند زمان درست برای بچه دار شدن، خرید خانه، جمع کردن پول برای بازنشستگی، رفتن به سفر. برنامه ریزی هنگامی که در آمد داشته اید (اگر اصلا در آمدی در کار باشد) و پس انداز معمولا خیلی کم هستند، خیلی سخت می باشد. بنابراین در یک زندگی کارآفرینی همه چیز به آینده موکول می شود (بطو مثال موکول می شود به زمانی که قرار داد بسته شد، هنگامی که مدیرفروش استخدام شد، هنگامی که …) و این هنگامی است که زندگی ما رو به جلو می رود.
فقط اینکه آن روز نمی رسد زیرا تجارت هرگز رشد نمی کند. می تواند به نقطه ای برسد که دیگر نیازی به نوازش دائمی نیست. بلکه یک شرکت درواقع یک ارگانیسم درحال تحول است که دائما موسس خود را به چالش می کشد و نیازمند توجه و منابع زیادی در هر مرحله می باشد. اگر به تجارت و کارتان اجازه دهید که زندگی را به شما تحمیل کند، حتی اگر کارتان موفق باشد، همیشه دلیلی برای ناتوانی در انجام اهداف زندگی شخصی خود دارید. مطمئنا می توانیم از گرو گذاشتن استفاده کنیم و اگر از پول ان برای بازکردن شعبه جدید استفاده کنیم به این معنی است که پول بیشتری به دست می آوریم تا خانه بزرگتری بخریم و بواسطه آن می توانیم کارمان را گسترش دهیم… آیا اجاره کردن خانه اشکالی دارد؟؟
در صورتیکه کار شما باعث شود که اتفاقات مهم زندگیتان را به آینده موکول کنید، این به قیمت فرصت های شخصی زندگیتان تمام می شود. مخصوصا این اتفاق هنگامی می افتد که هم خانواده و هم تجارت هر دو در اول راه باشند. اگر داشتن فرزند را خیلی به عقب بیندازید ممکن است تعداد کمتری داشته باشید یا اینکه اصلا نداشته باشید اگر داشتن تعطیلات را به اینده موکول کنید نخواهید توانست آن خاطرات و نقاط اتصالی را که یک خانواده را به یکدیگر ارتباط می دهند داشته باشید. به تاخیر انداختن رفتن به دانشگاه باعث افسوس آینده شما میشود. گرسنگی دادن به خود به امید اینکه فرصت بیشتری برای خوردن و آشامیدن هست لزوما استراتژی مناسبی نیست.
در پایان از سرکار خانم سپاسی که در گردآوری وترجمه مطلب به من کمک کردند تشکر می کنم.
نوبت شماست:
دوستان، لطفا تجربیاتتان را در این زمینه با من و دیگر خوانندگان خوشفکری در میان بگذارید تا بتوانیم مدل بومی سازی شده ایی از این موضوع را مورد بحث قرار دهیم.
بسیار خوب است