شما یک ایده خیلی خوب دارید که یک معنا و مفهوم جدید و مفید درزندگی انسان ها بوجود خواهد آورد، یک نام جذاب و یک شعار تبلیغاتی زیبا هم برایش در نظر گرفتهاید.
یک ماکت (نمونه ساده و اولیه) از ایده تان هم ساخته اید یا اجرا کرده اید، و حالا از طریق مشاوره یا مطالعه و جستجو، به طور مستقیم یا غیر مستقیم شما احساس می کنید باید هر چه سریعتر یک طرح کسب و کار (Business Plan) تهیه کنید.
برنامه (طرح) کسب و کار را اینگونه تعریف می کنند:
برنامه (طرح) کسب و کار به عنوان ابزاری برای پیشبینی و مدیریت بهتر کسب و کارهای موجود و یا جدید میباشد. این کار از طریق توجه به اولویتها، نظارت و ارزیابی پیشرفت کار و کمک به دستیابی اهداف از پیش تعیین شده صورت میگیرد. اینچنین طرحی، کارآفرینان را قادر میسازد تا در مراحل مختلف کسب و کار آمادگیهای لازم را برای پیشبرد برنامهها به دست آورند.
زندگی تلخ می شود!
اینجاست که کاغذ بازی ها شروع می شوند. با کلمات قلمبه و سلمبه از این سو و آن سو برخورد خواهید کرد. ذهنتان و وقتتان در عوض کار بر روی ایده تان، درگیر فرمت (قالب) و اندازه فونت و نوع صفحه بندی نوشته ها و رعایت کردن اصول نامه نگاری و انشاء و دیکته می شود.
شاید بر روی اینترنت به دنبال نمونه های خام و آماده از طرح کسب و کار بگردید و حتی آن ها را بخرید. دردسرتان تازه شروع می شود!
شما به عنوان یک استارت آپ (Start Up) باید برای انواع و اقسام سوال هایی که ممکن است تا ماه ها بعد هم بکارتان نیاید، پاسخ پیدا کنید. سوالاتی مانند:
- مزیت های رقابتی مدیریتی
- نمودار سازمانی
- تحلیل صنعت
- نقاط قوت اساسی
- تهدیدات قابل ملاحظه
- فرصت های قابل ملاحظه
- تحلیل SWOT
- تحلیل بازار شامل بخش بندی بازار، بازار هدف، جایگاه محصول و …
- تحلیل رقبا شامل تعداد رقبا، رقبای بالقوه، توان رقبا، موانع ورود و خروج و …
- استراتژی جذب مشتری
- برآورد میزان تقاضای بازار
- برآورد میزان تولید رقبا
- برآورد سهم بازار و میزان تولید
- فضای تولیدی مورد نیاز
- جمع مساحت اداری مورد نیاز
- برنامه مالی
- سرمایه در گردش برای سال اول
- محاسبه بهای تمام شده در ظرفیت کامل
- جریان نقدینگی
- پیش بینی ترازنامه در پایان سال اول
- و …
ده ها عنوان و سرتیتر بی فایده دیگر که حتی خیلی از کسب و کارهای بزرگ و موفق هم آن ها را در نظر نمی گیرند!
در همین حال زمان به سرعت می گذرد، و شما که درگیر تهیه یکی از فراموش شده ترین مستندات کسب و کار شروع نشده تان هستید کم کم خسته می شود، انگیزه تان به دلیل نپرداخت به انجام کاری که دوستش دارید (توسعه و تکمیل ایده تان) روز به روز کمتر و کمتر می شود.
گیریم که پس از روزها تلاش و صرف زمان و هزینه، یک طرح کسب و کار ۱۵۰ صفحه ای رنگی و صحافی شده هم تهیه کردید، آیا فکر می کنید کسی پیدا می شود که آنقدر بیکار باشد که وقتش را بگذارد روی خواندن ۱۵۰ صفحه فرضیات و برآوردهایی که همه شان وابسته به راه اندازی کسب و کاری هستند که هنوز هیچ کاری نکرده است؟!
برنامه ریزی، کار فالگیرهاست!
مگر اینکه طالع بین و فالگیر باشید وگرنه برنامه ریزی بلند مدت کسب و کار، توهمی بیش نیست.همانطور که می دانید، عوامل بسیاری زیادی هستند که از کنترل شما خارج هستند. عواملی مانند: شرایط بازار، رقبای تجاری، مشتریان، وضعیت اقتصاد، و … . نوشتن یک طرح و برنامه، به شما احساس کنترل بر شرایطی را می دهد که واقعا نمی توان کنترل کرد.
پیشنهاد می کنم طرح ها و برنامه های کسب و کار را با نام واقعی آن ها صدا بزنیم: «حدس و گمان»
نام طرح کسب و کارتان را گمانه زنی های کسب و کار بگذارید. همینطور نام برنامه های مالی تان را حدس و گمان های مالی بگذارید. با این نام گذاری جدید، دیگر نگرانی و وسواستان نسبت به این طرح ها کمتر می شود و خیالتان کمی راحت تر می شود. به راستی یک طرح کسب و کار ارزش این همه استرس و وقت صرف کردن را برای شما که هنوز ابتدای راه هستید، ندارد.
زمانبندی برنامه ها و طرح های بلند مدت این چنینی هم دردسر ساز هستند. شما بیشتر اطلاعات مورد نیاز برای تهیه این طرح ها را وقتی بدست خواهید آورد که کاری انجام بدهید نه قبل از انجام آن. اما، چه وقت این طرح را می نویسید (می نویسند)؟ معمولا قبل از اینکه حتی شروع به کار کنید (کنند). این زمان، بدترین وقت برای تصمیم گیری های بزرگ و مهم است.
تناقض برنامه با خلاقیت
وقتی از دل حدس و گمان بخواهید برنامه و طرح در بیاورید، وارد منطقه خطر شده اید. برنامه ها باعث می شوند «گذشته»، «آینده» را در اختیار بگیرد. برنامه ها، بر روی چشمان شما چشم بند می گذارند. شما را وادار می کنند در یک مسیر از پیش تعیین شده حرکت کنید تنها به این دلیل که آن مسیر را از پیش تعیین کرده اید! مشکل دقیقا همینجاست: برنامه ها و طرح های کسب و کار با خلاقیت و ابتکار، متناقض هستند.
شما باید بتوانید در ادامه راه، مدام ابتکار و خلاقیت به خرج بدهید تا بتوانید از فرصت هایی که در آینده پیش می آیند استفاده کنید و در برابر مشکلات و شرایط ناخواسته تغییر مسیر بدهید واکنش درست و به موقع انجام دهید.
بعضی وقت ها باید بگویید: « ما باید در مسیر جدیدی حرکت کنیم چراکه این مسیر، مسیر درستی است که با شرایط امروز بازار و کسب و کارمان همخوانی دارد. »
راه حل چیست؟
مطاب گفته شده البته به این معنا نیست که نباید به آینده فکر کرد یا نباید درباره مشکلات احتمالی پیشِ رو، نیاندیشید. اتفاقا این نوع تفکرات کار خیلی ارزشمندی است. منظور این است که حتما نباید همه این ها را بنویسید و درباره آن دچار وسواس شوید. اگر یک طرح طولانی بنویسید، ممکن است در آینده هرگز به آن نگاه هم نیاندازید. سرنوشت طرح های بیشتر از دو سه صفحه فسیل شدن در کشوی میزتان است.
حدس و گمان را بی خیال شوید و درباره کارهایی که این هفته می خواهید انجام بدهید برنامه ریزی کنید نه کارهایی که امسال باید انجام بدهید.
چیزهای خیلی خیلی مهم را مشخص کنید و انجام بدهید. برای انجام کاری، دقیقا قبل از انجام آن تصمیم بگیرد نه هفته ها و ماه ها پیش تر.
اشکالی ندارد اگر طرح و برنامه آنچنانی نداشته باشید. بپرید سوار هواپیما شوید، بعدا وقتی به مقصد رسیدید می توانید پیراهن بهتر و مسواک و خمیردندان تهیه کنید. کار کردن بدون یک طرح و برنامه کسب و کار ممکن است ترسناک به نظر بیاید اما پیروی چشم بسته از یک طرح که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد بسیار ترسناک تر است.
وقت و انرژیتان را بر روی طراحی مدل کسب و کار تان بگذارید:
تعریف مدل کسب و کار بسیار ساده تر و آسان تر از تهیه یک طرح تجاری کسب و کار است.
برای تعریف مدل کسب و کار کافیست به این دو سوال پاسخ بدهید:
۱- پولی که باید بدست آورید در جیب کیست؟
۲- چگونه می خواهید آن را به جیب خود منتقل کنید؟
این سوالات ممکن است خیلی زیبا بنظر نیایند اما روش مفیدی برای درک واقعیت شروع یک کسب و کار جدید — که باید برای ادامه حیات خود برای بدست آوردن پول بجنگند — است.
اگر مرده باشید نمی توانید دنیا را تغییر بدهید و معنا و مفهوم و محصول جدیدی خلق کنید. در دنیای کسب و کار، اگر پول نداشته باشید، مرده اید.
مدل کادوپیچ شده ی سوالات بالا به صورت زیر است:
سوال اول یعنی اینکه شما بتوانید مشتری احتمالی کسب و کارتان و مشکلاتی که او دارد و شما می خواهید رفع کنید را بشناسید.
سوال دوم هم حول درست کردن یک مکانیزم و روش فروش می چرخد که بتواند موجب افزایش میزان درآمد شما از هزینه هایتان (سود دهی) گردد.
۳ نکته برای تهیه یک مدل کسب و کار:
بجای وقت گذاشتن بر روی استفاده از قالب های آماده و دردسرهای مختلف، یک صفحه کاغذ و یک خودکار بردارید و مدل مورد نظرتان را با استفاده از شکل هایی مانند گردی و بیضی و چهارگوش بکشید. با کشیدن خط بین شکل ها، ترتیب و مسیر مدل کار تان را مشخص کنید. و یا این فایل pdf را که بوم مدل کسب و کار (The Business
Model Canvas) نام دارد دانلود کنید و جاهای خالی اش را پر کنید، می شود یک مدل کسب و کار یک صفحه ای خلاصه و مفید.
برای تهیه و توسعه مدل کسب و کارتان نکات زیر را در نظر داشته باشید:
۱- واضح و اختصاصی باشد:
هر چه دقیق تر بتوانید مشتریانیان را توصیف کنید بهتر است.
بسیاری از کارآفرینان از اینکه نکند نتوانند در اول کار همه انسان ها را مشتری خود کنند می ترسند. در حالیکه بسیاری از موفق ترین شرکت ها، با هدف گرفتن بازارهای مشخص شروع کرده اند و رشد کرده اند. و با حرکت به سمت بخش های دیگر بازار، به اندازه امروزی خود رسیده اند.
۲- خیلی ساده باشد:
اگر نتوانید مدل کسب و کارتان را در ۱۰ کلمه یا کمتر توصیف کنید، انگار اصلا مدل کسب و کار ندارید! حداکثر از ۱۰ کلمه به طور هوشمندانه با بکارگیری واژگان روزمره استفاده کنید. از اصطلاحات عجیب و غریب و کلمات قلمبه سلمبه بپرهیزید. ( استراتژیک، ورلد کلاس، حیاتی، اولین بار در جهان، تجمیع پذیری، نیروزایی، مقیاس پذیر، و …)
برای نمونه مدل کسب و کار سایت حراج اینترنتی eBay را در نظر بگیرید: کاربر کالای خود را ثبت می کند. کاربر دیگری آن را می خرد. هزینه کالا به همراه درصد کارمزد مشخصی از خریدار گرفته می شود. تمام!
۳- کپی کنید:
نوع بشر قرن هاست که در حال تجارت است. تا حالا آدم های خوشفکر، تقریبا هر نوع مدل کسب و کار ممکن را ایجاد کرده اند. شما می توانید در فناوری، بازاریابی و ارتباط با مشتریانتان نوآوری داشته باشید اما اختراع بک مدل کسب و کار جدید خیلی کارِ عاقلانه ای ممکن است نباشد. چراکه شما کارهای مهم تر، خواهید داشت که باید انجام دهید پس سعی کنید برای تهیه مدل کسب و کارتان از مدل کسب و کار قابل فهم یک شرکت موفق کمک بگیرید.
شما چطور فکر می کنید و چه اندازه با مطالب بالا موافق هستید؟ آیا برای کسب و کارتان بیزنس پلن تهیه کرده اید؟ مدل کسب وکارتان را چگونه تعریف کرده اید؟
عالی بود، حال کردم. .
لطف دارید دوست عزیز
سلام من هم با حرفها شما موافقم مرسی
ممنون از شما
من سال هاست برای سازمان های کوچک، متوسط و بزرگ طرح کسب و کار می نویسم.
آنچه در مورد برنامه ریزی و صرف وقت برای تهیه بی پی فرمودید تا حدود زیادی صحیح است. فقط یک نکته رو باید ذکر کرد.
تهیه و تدوین طرح کسب و کار برای سازمان های متوسط و بزرگ بی پی علاوه بر این که یک طرح و برنامه برای کسب و کار است. باعث می شود، مدیران ارشد سازمان به بهانه تدوین طرح کنار هم بشینند و در تجربه این را پیدا کنند که با هم در مورد اینده کسب و کاری که با هم در آن شریک حرف بزنندو در مورد آن به توافق برسند. این تجربه نه فقط برای تهیه بی پی مناسب است بلکه بعد از تدوین بی پی مدیران ارشد یاد میگیرند کنار بایستند ( و نه رو در روی هم ) و افق مشترکی برای سازمانشان پیدا کنند.
در کسب و کارهای کوچک رسیدن به این افق مشترک بین شریکان بسیار ساده تر میشود انجام پذیرد. بنابراین در سازمان های کوچک و استارت آپ ها، تهیه بی پی عملاً نتیجه جالبی ندارد و من هم با شما موافقم که در این گونه سازمان ها شرکا باید بنشینند کنار هم و به این فکر کنند که چطور پول در بیاورند.
درست است.
ممکن است برای سازمان های بزرگ داشتن BP مفید به نظر آید و به عنوان یک نقشه راه بتواند مدیران را در کنار هم به سوی هدفی مشترک سازماندهی کند اما این نکته را هم در نظر داشته باشید که سازمان ها و کسب و کارهای بزرگ، به دلیل وجود جریان قوی پول، پیش بینی های خود را بر اساس بازه های مالی (سال مالی) انجام می دهند. با توجه به اینکه شرایط اقتصادی و مالی خازج از کنترل این شرکت ها هم هست، آنگاه BP های طراحی شده قبلی با دیدگاه های مالی ممکن است متناقض باشند. در نتیجه این شرکت ها یا باید BP خود را هرچند وقت یکبار اصلاح کنند و یا به سمت فراموش کردن آن در کشو فایل های اداری بروند.
متشکر از مقاله خوبتون
سپاس از توجه شما.
مقاله خوب و مفیدی برای اشخاصی است که در فکر شروع کسب و کار جدیدهستند.
سپاس!
با سلام به دوستان سایت خوشفکری
مقاله بالا را خواندم. داشتن یا نوشتن طرح کسب و کار ممکن است وقت گیر و خیلی مورد علاقه نباشد ولی سه حسن بزرگ دارد.
1- کارآفرین یا صاحب کسب و کار قبل از اینکه وارد فاز عملیاتی شود و سرمایه گذاری کند، نوع کسب و کار را از زوایای مختلف و واقع بینانه می بیند و نیازهای مهارتی،مالی و منابع انسانی و محلی را درک می کند. بعبارت دیگر ریسک کسب و کار را تا حد زیادی کاهش می دهد و کنترل بر روی کار ایجاد می کند.
2- طرح کسب و کار در اصل یک نقشه راه می شود تا کارآفرین بداند مسیر واقعی کدام است و بتواند در هر نقطه از مسیر حرکت خود را ارزیابی کند و پیشرفت خود را اندازه گیری کند. به همین ترتیب نقاط قوت و ضعف خود را شناسائی کند و به ترمیم نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت اقدام کند.
3- طرح کسب و کار در اصل باعث می شود که مالک کسب و کار بتواند بصورت استراتژیک به کسب و کار خود نگاه کند.یعنی اینکه شرایط موجود، مسیر حرکت،ماموریت،چشم انداز و هدف و برنامه ریزی لازم را بصورت شفاف از ذهن خود خارج کرده و به آنها پر و بال دهد. ضمن اینکه بصورت رویائی و ایده آل به ایده خود نگاه نخواهد کرد بلکه واقع بینانه به ایده خود می پردازد.
با این اوصاف بنظر می رسد اگر چه نوشتن طرح کسب و کار(busness plan) کار سخت و زمان بر است ولی اگر مالک یک کسب و کار بتواند در ابتدای شروع یک کسب و کار و یا در بین انجام یک کسب و کار و یا حتی برای طرحهای توسعه ای خود bp را بنویسد قبل از انجام هزینه می تواند دید کاملی از نوع عملیات مد نظر خود داشته باشد. با احترام
عالی بود
از صداقت گفتارتان و به اشتراک گذاری تجربیات ارزشمندتان متشکرم
ممنون. خیلی مطلب خوبی بود. ولی ای کاش تقسیمش میکردین به بخش های مختلف که مطلبتون کوتاه بشه.خواننده خسته میشه یه متن طولانی رو بخونه.
سپاس از شما، درست می فرمایید مطلب طولانی شده. دلیلش اینه که تقسیمش نکردم به چند مطلب کوچکتر، حفظ جریان فکری تحلیلی مطلب بود که فکر می کنم اگر تقسیم بشه ممکنه یکپارچگی خودش رو از دست بده.
سلام آقا سهیل
آقا نوشتت جالب بود، ما هم 1.5 سال پیش یه استارت آپی رو راه انداختیم و واسش مجبور بودیم یه طرح تحاری مفصل بنویسیم که تا این مدت حتی یک بار هم بهش برنگشتیم، هر چند کلیاتش تو ذهنمون هست و بر مبناش پیش میریم اما همون طولانی و پیچیده بودنش باعث شده درنظر نگیریمش و شاید خیلی بخش هاش به خاطر تغییر شرایط از پارسال تا الان کاربردی نداشته باشه دیگه..
چه مثال جالبی! دقیقا همینطوره که می فرمایید.
عالی بود سهیل جان موفق و پیروز باشید……..
متشکرم. لطف دارید.
مقاله بسیارخوبی بود ولی انتقادی هم داشتم اونم اینکه علم تجارت نرم افزار و کلا راه اندازی استارتاپ ها در دنیا صاحب نظران بسیار معتبر خاص خود رو در جهان داره که همگی با نام اونها آشنا هستند، پس به نظر من بهتره که هر جمله یا توصیه ای رو در نوشته هاتون بیان میکنید با استفاده از سند و مدرک و علم این بزرگان بیان کنید ، در غیر اینصورت به عنوان نظر شخصی نویسنده که شاید هم اشتباه باشه افرادی هستند که به اشتباه میافتند.از ملزومات یک مقاله ، جامعیت اون مقاله هست که نشون بده این حرفی که من میزنم تایید شده هست و صرفا نظر شخصی نیست.سپاس
ممنون از شما. این مطلب پس از انجام مطالعات تقریبا زیادی در این زمینه، و بر اساس گفته ها و مصاحبه ها و نوشته های کارآفرینان موفق ایرانی و خارجی و تجربه شخصی نوشته شده است.
این مطالعات ، گفته ها ، نوشته ها و مصاحبه ها در حین مقاله می بایست رفرنس داده بشه.
بلی درسته حق با شماست.
سلام
به کمک نیاز دارم,باید پروژه ی مرتبط با IT و طرح کسب و کار ارائه بدم و تو نرم افزار MSP پیاده سازی کنم اما هیچ ایده ای ندارم
اگه ممکنه ایده هاتونو بگید مرسی
باسلام و خسته نباشید
من یک نقشه راه استراتژی کسب و کار الکترونیکی برای یک عمده فروش الکترونیکی میخواهم که دارای ویژگی هایزیر باشد:
1.تعیین چشم انداز
2.اهداف برای کسب و کار الکترونیکی
3.ارزشی که باید ایجاد گردد
4.بخش های مورد هدف
5.ساختار لازم
6.مدل ارائه
میتونید کمکم کنید؟
باتشکر
اولین وظیفه مدیران «برنامه ریزی» مث برنامه ریزی کسب و کار هست و اولویت برنامه ریزی رو صاحبنظران مدیریت بارها تأیید کردن. برنامه و برنامه ریزی و طرح کسب و کار توی ایران داستان متفاوتی داره. شرکت های بزرگ دنیا از طرح کسب و کار و طرح بازاریابی استفاده می کنند و برای تهیه اونها مدت ها زمان و هزینه و مشاوره صرف می کنند، داستان کارآفرینان موضوع متفاوتی هست. اگه موفقیت اونها بیشتر برخاسته از ایده های عالی، پشتکار، انگیزه و رهبری اونها بوده و طرح کسب و کار نداشتن، این دلیل بر این نیست که این ابزار مدیریتی نمی تونه مؤثر باشه.
مشکل ما توی ایران اینه که توی برنامه هامون خیلی کوتاه مدت فکر و برنامه ریزی میکنیم و همیشه انفعالی و متأثر از جریانات خارج از سازمان هستیم، نه فعال و جریان ساز. طرح کسب و کار می نویسیم و سرنوشت اون رو به جریان رقابت و شرایط بازار می سپاریم، نه اجرایی کردن اونها. این در حالی که محیط بازار ایران در مقایسه با بسیاری از کشورها و مناطق دیگه کسب و کار دنیا، محیط کسب و کار نسبتاً باثباتی هست. گاهی وقتا توی طرح کسب و کارمون چیزی می نویسیم که قشنگ و جذابه، نه چیزی که واقعا به دنبالش هستیم و هدف و قلب حرکت و فعالیت سازمان ماست. قواعد دنیای کسب و کار دشوار نیستن، فقط ظاهرا اجرایی کردن اونها دشواره. ما توی اجرایی کردن استراتژیهامون مشکل داریم و ناتوانی خودمون در اجرای استراتژی ها رو به مؤثر نبودن طرح کسب و کار نسبت میدیم. مشکل، ما مدیران هستیم: یا طرح کسب و کار و استراتژی هامون رو درست برنامه ریزی نمی کنیم، یا اجرای کارآ و اثربخشی نداریم. در هر صورت مشکل از ماهیت طرح کسب و کار نیست، مشکل از طراحی و اجرای طرح ها توسط مدیران هست.
به نظر من هم مقاله خوبی بود آقا سهیل موفق باشی انشاالله
ممنون شما لطف دارید.
با تشکر از مقالتون
من معنای مدل کسب و کار رو خوب متوجه نشدم لطفا راهنمایی کنید
با تشکر
بسیار سپاس گذارم از مطالب جالب تان
لطفا اگر کلاس آموزشی دارید اطلاع رسانی کنید
از راهنمایی سریع شما سپاسگزارم, این مقاله دقیقا جوابی بود برای مسئله ای که من در این مرحله درگیر آن هستم.
با سلام
تمام نظرات دوستان رو خواندم و برام جالب بود. میخوام به عنوان یک معلم که چندین سله در حوزه کارآفرینی و مدیریت تدریس میکنم و همچنین به عنوان کسی که 20 سال در مدیریت واحدهای تولیدی چه در قسمت فروش چه در قسمت تولید فعالیت دارم و الان هم یک شرکت تولیدی رو از صفر تا 100 برای خودم شروع کردم تجربیاتم رو در اختیار دوستان بزارم شاید به کار بیاد.
اولا در مورد صحبت دوستمون که فرمودند مشکل در بی پی نیست و مشکل در میریت ما هست که نمیتونیم به استراتژی های تعیین شده دست پیدا کنیم یه توضیح بدم
ببینید داشتن چشم انداز چیز خوبیست اما نوشتن یک طرح جامع استراتژیک خوب بستگی به میزان ادراک شما از محیط داره هرچه درک شما از محیط بیشتر و تجربیه شما در اون کار بالاتر بهتر میتونید برنامه ریزی بلند مدت داشته باشید هرچند که همون هم در طی زمان دچار تغییرات خواهد شد چون انسان دائما در حال یادگیریست. پس تا قدم در راه نگذاریم نه کاری شروع میشود و نه میتوان برای آینده فکر کرد . من از این حیص با این مقاله موافق هستم
حالا میخوام بگم که مراحلی که باید برای راه اندازی یک کسب و کار طی کرد از دید من چیست . اسمشو هرچی میخواین بزارید . مدل کسب و کار یا طرح کسب و کار . اما به تجربه من این مسیر رو همیشه میرم .
1- یافتن یک نیاز در جامعه و دادن یک ایده برای رفع اون ( نکته : لازم نیست شما اولین باشید . کافی است که نیاز موجود رو به روش دیگری پاسخ بدید . یا در منطقه خودتون ، شهرتون ، استان و کشور اول باشید )
2- نوشتن یک رسالت یا همون فلسفه وجودی ( به این معنی که اصلا کی هستید براچی به وجود آمدید و میخواین به چه کسانی خدمت رسانی کنید . در 3 خط بسه )
3- داشتن یک چشم انداز 20 ساله ( که بدونید کارتون چقدر قابل توسعه است تا انگیزه لازم برای پیشرفت داشته باشید)
4- برنامه ریزی برای اینکه منابع مالی جهت شروع از کجا تامین بشه و چقدر لازم دارید و توی قدم اول از یه جایی کار و شروع کنید . از زیر زمین خونتون . کارگاه پدر ، اجاره ی محل و…
5- برنامه ریزی برای فروش محصول و خدمت ( شما چطور میخواین همین محصولات و خدمات فعلی رو بفروشید . برای مشتری اصلا مهم نیست شما اولین هستید یا آخرین اون فقط به فکر منافع خودش هست و هرکی بهتر نیازشو رفع کنه از اون خرید میکنه)
6- شروع کار با قدم اول و برنامه ای یک ساله با انگیزه و فکری مثبت
7- تلاشی مستمر با پشتکار بالا و به دور از نا امیدی . ( خدا فرموده لیس الانسان الا ما سعی )
7- تلاش تلاش تلاش . پشتکار پشتکار پشتکار
8- توسعه کار طبق تغییرات محیطی ( جهان امروز سریع تغییر میکنه ما نمیتونیم تمام آینده رو پیش بینی کنیم . باید یه سازمان چابک و یادگیرنده داشته باشیم . به روز برنامه ریزی کنیم )
9- ببخشید پر حرفی کردم فقط آنچه که در این لحظه به ذهنم رسید یادم اومد و نوشتم . این مسیریست که من میرم لطفا اگر نیاز به اصلاح داره راهنماییم کنید و چون نمیخواستم زیادتر از این بنویسم خیلی حرفها رو به اختصار توضیح دادم .هرچند همه استاد هستن
پاینده باد.
عالی بود.
با سلام و احترام:متشکرم.پیروز و سربلند باشید.