شش مدل استارتاپ نرم افزاری که باید از انجام آن‌ها پرهیز کنید – بخش اول

۱۱ خرداد ۱۳۹۲  ·   زمان مطالعه 7 دقیقه


شش مدل استارتاپ نرم افزاری که باید از انجام آن‌ها پرهیز کنید - بخش اول

در دنیای فناوری اطلاعات بخصوص مهندسی نرم افزار متدولوژی ها و الگوهای شناخته شده، کارا و قابل اعتمادی وجود دارند که با بکارگیری آن ها تا حد زیادی می توان به موفقیت یک پروژه نرم افزاری خوشبین بود.

اخیرا به این نتیجه رسیده ام که عکس این موضوع در فضای کسب و کارهای نرم افزاری صدق می کند. یکی الگوهایی هستند که بکارگیری آن ها در کسب و کار به احتمال زیادی منجربه شکست می شود.

به عنوان کسی که در این حوزه به صورت تخصصی چندین سال است فعالیت می کند جالب بود که بدانم چرا با اینکه تعداد زیادی شرکت ها و استارتاپ های نرم افزاری نوپا (یک نفره و چند نفره) با انگیزه بالای موسسانش با جذب سرمایه های کم و زیاد، به سرعت تاسیس می شوند اما پس از مدتی چیزی از آن ها باقی نمی ماند. با بررسی تعدادی از آن ها، موارد مشترکی پدیدار می شوند که از آن ها به عنوان «مدل های شکست استارتاپ های نرم افزاری» نام می برم.

وجود این الگوها و مدل های مشابه در فضای کسب و کارهای نوپای نرم افزاری سال هاست که ضمن ضرر زدن به صاحبان، مدیران و یا سرمایه گذاران، امیدهایشان را برای ساختن یک شرکت معتبر نرم افزاری با درآمد هنگفت به باد داده است.

اگر مدل استارتاپ شما شبیه یکی از این مدل هاست، بهتر است صبر کنید و بیشتر درباره اش بیاندیشید. نمونه های شکست خورده مشابه این موارد آنقدر زیادند که پیشنهاد می کنم قبل از شروع هر کاری، کل ایده و مدل کسب و کارتان را به طور جدی بررسی و مطالعه کنید تا مبادا شبیه یکی از موارد زیر باشید. در ادامه تلاش خواهم کرد آن ها را بهتر معرفی کرده و تا جای امکان مثال های بومی و مفید ارائه کنم.

البته لازم به ذکر است که الگوهای زیر با استارتاپ های نرم افزاری (وب، موبایل، دسکتاپ و …) مرتبط هستند اما برخی از آن ها برای حوزه ها و صنایع دیگر غیر از نرم افزار هم صدق می کند.

۱. استارتاپ های «این که کاری نداره، منم بلدم»

 استارتاپ های «من  هم بلدم»

هر وقت افرادی ایده هایی بسیار ناب و عالی مطرح می کنند و آن را با موفقیت به اجرا می رسانند و در نتیجه کسب و کار پر سود و موفقی ایجاد می شود، کسانی دیگر که شاهد این موفقیت هستند، در دل به خود می گویند: پس چرا آن ایده به فکر من نرسید؟!

این اتفاق در دنیای نرم افزار که سرعت خلق ایده ها و کسب و کارهای جدید در آن بسیار بالاست و همچنین ابزارهای اولیه برای شروع (یک کامپیوتر، دسترسی به اینترنت، یک یا دو برنامه ساز، و مقداری زیادی زمان) تقریبا یکسان است، بسیار بیشتر از صنایع دیگر رخ می دهد.

نعدادی از همین افراد مثلا وقتی توییتر را دیده اند احتمالا به خود گفته اند: «این که کاری ندارد! همه اش یک وبلاگ خیلی خیلی کوچک شده است که در آن هر کسی عضو می شود و به تعداد مشخصی حرف، می تواند چیزی بنویسد. من هم می توانم آن را درست کنم.» و ناگهان در این لحظه جرقه ای در ذهن او زده می شود و لامپی مانند همین که دربالای صفحه خوشفکری می بینید، بالای سرش روشن می شود: « آهان! فهمیدم… من فارسی اش را درست می کنم اسمش را هم می گذارم ایران-توییت یا توییتریران …هوراااا… پول دار شدم رفت!»

مانند جملات بالا را افراد مختلف از این دست، در هنگام مشاهده یوتیوب، وردپرس، فیسبوک، یا برنامه های حسابداری و اتوماسیون اداری و paper-less به خود گقته اند، و با همین طرز تفکر شروع کرده اند به صرف زمان و هزینه برای ساختن آن. بسیاری هم به سرعت شروع کرده اند به ثبت شرکت و تشکیل تیم و اجاره محل و راه اندازی کسب و کار خود.

این استارتاپ ها حتی اگر ایده های بهتری برای نرم افزارها و برنامه های تحت وب که می خواهند از روی فیسبوک و توییتر و … بسازند، داشته باشند اغلب حتی نمی توانند یک نسخه ابتدایی از آنچه که تصور می کنند را بسازند. آنهایی هم که موفق می شوند نسخه های اولیه ای بسازند معمولا نمی توانند سرمایه گذاران مناسبی جذب کنند. این است که نرم افزارها و اپ های زیادی وجود دارند که در تعداد بسیار کم خریداری و یا دانلود می شوند. و پس از مدتی فراموش می شوند.

نمونه های ایرانی از این استارتاپ ها:

کافیست در اینترنت برای نرم افزار «اتوماسیون اداری» و یا «سایت ساز» جستجو کنید. ده ها شرکت کوچک و بزرگ محصولات مختلفی در این زمینه ارائه کرده اند اما تنها نام تعداد انگشت شماری از آن ها بر زبان هاست.

پس از آن عبارت «شبکه های اجتماعی ایرانی» را هم جستجو کنید تا چندین سایت مختلف که اغلب در کلمه book یا face با هم اشتراک دارند و ظاهرشان کپی ناشیانه ای از فیسبوک است پدیدار شوند!

 

۲. استارتاپ های «مبدل»

استارتاپ های تبدیل کننده

داستان این نوع استارتاپ ها برای خیلی ها آشناست. کاری که انجام می شود این است که یک نرم افزار که در یک بستر نرم افزاری خوب کار می کند، و تولیدکنندگانش را به شهرت و درآمد زیاد رسانیده است، در نظر گرفته می شود. سپس کسی که تصور می کند فکر خیلی خوبی به ذهنش رسیده است با یک جستجوی ساده به این نتیجه می رسد که مشابه آن نرم افزار برای بسترهای دیگر وجود ندارد و در نتیجه شروع می کند به نوشتن نمونه های شبیه آن برای بسترهای نرم افزاری دیگر.

مثلا یک اپ اندروید مشابه یک اپ موبایل موفق آیفون را می سازد و یا برعکس، از اندروید به iOS. و یا یک نرم افزار تحت ویندوز را برای مک می سازد. ساختن نسخه های تحت وب و موبایل از نرم افزارهای دسکتاپ موفق و برعکس هم از این نوع کارهاست.

این نوع استارتاپ ها معمولا موفق نمی شوند. چرا که:

  • اگر نرم افزاری وجود دارد که در یک محیط نرم افزاری (مثلا ویندوز) خیلی خوب عمل می کند و فروش می رود و برای آن در بسترهای دیگر نرم افزاری (مثلا مک) تقاضا وجود داشته باشد، سازنده ی اصلی نسخه ویندوز آن به احتمال قوی نسخه مک را هم ارائه خواهد کرد.
  • ساختن نسخه های یک نرم افزار به صورت کورکورانه برای محیط های دیگر یعنی در نظر نگرفتن نیازمندی های مشتریان و وِیژگی های بازار هدف آن.

 

۳. استارتاپ های «طبلِ توخالی»

استارتاپ های طبل توخالی

هرازچندگاهی این طرف و آن طرف شنیده می شود که یک جوان با استعداد پیدا شده است که توانسته است چیز مهمی در زمینه نرم افزار یا سخت افزار، فناوری نانو، رباتیک و … را بسازد (یا خواهد ساخت) که از نمونه های خارجی آن بهتر اند و فلان شرکت بزرگ داخلی یا خارجی را به چالش می کشد. آن وقت است که همه روزنامه ها و شبکه های تلویزیون و رادیو به سمت او هجوم می آورند تا این نابغه ی تازه کشف شده را بهتر و بیشتر به مردم معرفی کنند.
البته که کشف این استعدادها که در کشور (گفته می شود) کم نیستند اشکالی ندارد و می تواند به بالا بردن عزم و اعتماد به نفس کمک کند اما متاسفانه آمار مشخصی وجود ندارد که از این میان چه درصدی از این افراد پس از اینکه گرد و خاک تبلیغات رسانه ای خوابید، توانسته اند ایده شان را به نتیجه برسانند یا خیر. آیا به سمت راه اندازی کسب و کار متناسب با اختراع، یا ایده شان رفته اند؟ آیا آن را به شرکت های بزرگ فروخته اند؟ توانسته اند سرمایه جذب کنند؟ یا آن را کلا رها کرده اند؟

مثال ها: نرم افزاری که قرار است بهترین و سریعترین اتوماسیون اداری کشور شود و نه تنها شرکت های داخلی بلکه مایکروسافت و سان را به زانو درآورد، یا ایده ای که در یک رویداد یا جشنواره مرتبط با کارآفرینی و استارتاپ ها توجه ها را به خود جلب کرده است و می خواهد صنعت توریسم را در ایران زیر و رو کند. یا یک سرویس ایمیل ایرانی که از جی-میل بهتر است!

در بخش دوم به ادامه مطلب خواهم پرداخت و سه مدل دیگر را معرفی خواهم کرد. ادامه دارد…

بخش دوم این مطلب را اینجا بخوانید: شش مدل استارتاپ نرم افزاری که باید از انجام آن‌ها پرهیز کنید — بخش دوم و آخر

نظر شما چیست دوستان؟ آیا مدل های دیگری هم سراغ دارید؟ آن ها را با ما و خوانندگان خوشفکری در میان بگذارید.

14 پاسخ به “شش مدل استارتاپ نرم افزاری که باید از انجام آن‌ها پرهیز کنید – بخش اول”

  1. چيا چاره خواه گفت:

    متن بسیار خوبی نوشتید. از خواندن آن لذت بردم. انصافا این مشکل در جامعه فناوری اطلاعات کشور وجود دارد.
    چند دلیل دارد : 1- شناخت سطحی از فناوری داریم چونکه تکنولوژی وارداتی است 2- الگوهای موفق کسب و کار دور و برمان کم هستند 3- الگوهای موفق مکتوب نیستند 4-نیاز به سرمایه کلا وجودندارد 5- در کسب و کار خود به اندازه کافی جدی نیستیم و چشم انداز نداریم 6- خیال پردازی حاصل از عدم وجود دانش کافی چیره شده است.
    به نظر اینجانب شناخت مدل های شکست به همان اندازه اهمیت دارد که شناخت مدل های موفقیت. ذیلا نمونه ای از چارچوب مشکلات کسب و کارها که بیشتر با رویه مشاوره مدیریت است ارائه می شود :
    http://www.hamfekri.com/blog/archives/168
    موفق باشید

    • سهیل عباسی گفت:

      با تشکر از شما، هدف اصلی از این نوشته معرفی مدل های شکست است تا کارآفرینان از آن ها پرهیز کنند.
      با مواردی که ذکر کردید موافقم براستی این ها دلایل پیدا و پنهان شکست شرکتهای نوپای نرم افزاری هستند.

  2. فواد انصاری گفت:

    مطلب خوبی بود آقای عباسی . به نظر من موارد 1 و 3 بیشتر در کشور ما وجود دارد و بیسوادی و همچنین سندرم عجله خیلی رایج است . متاسفانه ما همانطور که آقای چاره خواه گفتند خیلی روی کسب و کار خود جدی نیستم و باری به هر جهتی پیش میرویم و به دلیل فقدان سرمایه توانایی پافشاری و ایستادن روی ایده هایمان نداریم و مهندسان ماکه ایده اولیه را میخواهند شروع کنند با کارآفرینی آشنا نیستند و به همین دلیل توانایی نوشتن طرح کسب و کار و جذب سرمایه را ندارند . وقتی خودما به ایده ای که داریم باور نداریم و هر روز با خواندن یک مقاله یا گوش دادن به یک خبر و یا شنیدن یک حرف ساده نظرمان را 180 درجه تغییر میدهیم پس نمیتوانیم کسی را متقاعد کنیم که بروی آبی که ما فراهم کرده ایم خانه بسازد و هیچ سرمایه گذاری هم این کار را نمیکند وقتی سرمایه گذاری در موسسات مالی به او سود 20 درصد بدون دردسر میدهد .
    توی کتاب کیم ووچونگ یه مطلبی خوندم که 2 سال هر روز صبح خونه رییس بانک میرفت تا تونست متقاعدش کنه که بهش وام بده . انصافا ما به عنوان استارتاپ قادر به چنین کاری هستیم .
    متقاعد کردن سرمایه گذار اول با متقاعد کرد خودت آغاز میشود…………
    موفق باشید

    • سهیل عباسی گفت:

      جناب آقای انصاری، از نظر لطف شما تشکر می کنم.
      می توانم به مواردی که فرمودید این را اضافه کنم که شکست های متعدد شرکت های کوچک و نوپای نرم افزاری که بدنه ی این صنعت را تشکیل می دهند، موجب شده است تا کشورمان در زمینه صنعت نرم افزار حرفی برای گفتن نداشته باشد.
      تنها تعدادی انگشت شمار از شرکت ها، قادرند به قله هرم این صنعت جهش ناگهانی داشته باشند که تاثیر چندانی در اثرگذاری اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی این صنعت به معنای وسیعتر جامعه، ایجاد نمی کند.

  3. Arvant گفت:

    تا حالا استارت آپ ما هیچ کدوم از اینا نبوده آقا منتظر بخش بعدی هستیم :)

  4. صابر فتح الهی گفت:

    واقعا قشنگ بجث باز کردین
    به نظر من ایراد بیشتر شرکت های ایرانی اینه که
    1- هرکسی آچار فرانسه هست توی شرکت
    2- مدیران ما مدیر نیستن، من نوعی شاید مهندس نرم افزار خوبی باشم، برنامه نویسی خوبی باشم، اما شاید مدیر پروژه خوبی نباشم
    3- همه شرکت های نوپا می خوان یک شبه راه صد ساله برن

    موفق وموید باشید

    • سید محمد میرمعزی گفت:

      سلام آقای فتح اللهی
      این مواردی که شما بر شمردین مساوی با شکست هست.
      اما به نظرم اوضاع استارت آپ ها به این وخامت نیست.

  5. اسماعیل گفت:

    متن بسیار جالب و مفیدی نوشتید و درد بسیاری از استارت آپ های از این نوع را بیان کردید.

  6. انصاری گفت:

    من مطلبی رو چند وقت در مورد یکی از مشکلات اصلی استارتاپ ها وشرکت های نرم افزاری نوشتم که اونهم نبودن سرمایه است و تجربه ای از شرکت خودمان را هم به آن اضافه کردم و دوستان عزیزی هم نظرهای مفیدی دادن شاید بی ارتباط با این موضوع نباشه ولینکشه و میزارم با اجازه شما

    http://karingroup.ir/fa/Article/55-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84-%D9%BE%D9%86%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DB%8C

  7. amir گفت:

    به نظرم علل اصلی شکست مدل اول این است که : اول. ساختن نمونه مشابه اکثر موارد موفق دنیا (مثلاً فیس بوک یا جیمیل) از نظر فنی پیچیده و نیازمند سرمایه گزاری سنگینی است که هیچ یک در ایران رخ نمی‌دهد. دوم. نمونه‌های موفقی که در دسترس کاربران هستند دیگر ساختن مشابه شان بی معنی است (مانند جیمیل) زیرا با امکانات موجود (حداقل در ایران) ساختن چیزی بهتر از آنها (حتی همسطح) تقریباً غیر ممکن است.
    آیا علت دیگری هم می‌توانید ذکر کنید؟ به عبارت دیگر اگر این دو علت در موردی با این مدل صدق نکنند می‌توانیم بگوییم ارزش دنبال کردن را دارد؟

  8. ماکرو گفت:

    خوب بود. فقط یه خواهش . وقتی بخش دوم مقاله ای را می نویسید، در انتهای قسمت اول ، لینک آنرا قرار دهید … (مثلا الان باید لینکش باشه که نیست!)

  9. اکبر گفت:

    سلام
    متن خوبی بود.
    یکی از مشکلات بزرگ صاحبین ایده و نخبگان ما، اینه که وقتی کسب و کاری رو راه میندازن میبینیم که خودشون شدن مدیرعامل یا رییس. به نظرم باید ما تفکیکی بین مدیر فنی یا مدیر فناوری با مدیر کسب و کار شرکت (مدیرعامل) قائل باشیم. من کمتر بیزینسی رو دیدم که مدیرعامل خودش صاحب ایده اصلی بوده. شرکت داری و مدیریت یک کسب و کار اینقدر دردسر داره که یه نخبه اگه بخواد کارهای فنی و تحقیقاتی اش رو انجام بده شرکت از توسعه باز میمونه و اگر بخواد دنبال بیزینسش بره بخش فنی تضعیف می شه.
    البته این موضوع یه دلیل بزرگ هم داره. کمبود منابع مالی برای شروع کسب و کار. یعنی صاحب ایده اینقدر پول نداره که بتونه یه مدیر خوب رو برای شرکت بیاره و این مدیر خوب هم حاضر نیست که اول بدون پول شروع کنه و … که این قصه سر دراز دارد.
    مشکل فرهنگی هم داریم برای شراکت. در کنار اینکه شرکای خوب هم کم پیدا می شن. لذا یه نفر می خواد همه کاره باشه و منابع مالی هم یا نیست یا صاحبین پول معامله خوب و منصفانه ای نمی کنن. صندوقهای سرمایه گذاری خطرپذیر هم زیاد نیستن یا اصلا خطرپذیر نیستن.
    دولت هم بسترسازی زیادی نکرده برای رشد این بیزینس ها. البته مراکز رشد برای حمایت این ایده ها بوجود اومدن ولی عمده مشکل این مراکز رشد اینه که دولتی ان. من یه مرکز رشد خصوصی تو کشور سراغ ندارم.
    البته به همت برگزارکنندگان استارت آپ ویکند تهران، اتفاقات خوبی داره میفته و من شنیدم شرکتی که ساپورت مالی این کار رو انجام میده قصد داره تو پارک فناوری پردیس یه انکوباتور برای کسب و کارها و استارت آپ های نرم افزاری ایجاد کنه که اگه این اتفاق بیفته معرکه است و ایشالا راه برای سایر کارهای مشابه هم باز میشه
    به امید روزهای بهتر و بهبود فضای کسب و کار کشور

شما هم نظرتان را بیان کنید:

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. موارد الزامی با * نشانگذاری شده اند.

*

*