چند روز پیش افتخار این را داشتم که به عنوان داور در یک جشنواره ارائه استارتاپها که بر فناوریهای مالی و نوآوری در سیستمهای بانکی متمرکز بود، شرکت کنم. روز گذشته نیز در موقعیتی مشابه که در آن استارتاپها در پایان دوره رشد خود ارزیابی میشدند و بنیانگذارانشان مشتاقانه به دنبال جذب سرمایه اولیه بودند، قرار گرفتم. این تجربیات چشمانداز جدیدی را برای من ایجاد کرد، که خیلی هم مثبت نبود.
آنچه بیش از هر چیز دیگری مرا نگران کرد و تحت تاثیر قرار داد، دیدن یک روند نگرانکننده بود که تقریباً در همه استارتاپهایی که ارزیابی کردم مشاهده شد: نبود «نو» بودن و «نو جویی» در استارتآپها!
متاسفانه بیشتر این استارتاپها چیزی جز کپیبرداری از استارتآپهای موجود نبودند؛ راهحلها و ایدههایی که ارائه کرده بودند در واقع تقلیدی از استارتآپها و کسبوکارهایی بودند که که پیش از این توسط دیگران در سراسر جهان امتحان و در بسیاری از موارد به کمال رسیده بودند. این استارتاپها به دنبال حل چالشها یا مشکلات جدید نبودند. بلکه تمرکزشان بر بازآفرینی چیزی بود که قبلاً اختراع و ارائه شده بود، حالا با کمی تغییرات جزئی.
این مسئله یک پرسش اساسی را مطرح میکند: آیا این کسبوکارها را واقعاً استارتاپ میتوان نامید یا فقط کسبوکارهای کوچکی که مدلهای موفق دیگران را بازتکرار میکنند؟ به نظر من، استارتاپی که میخواهد تاثیرگذار باشد، باید بهطور ذاتی نوآور باشد. استارتاپ باید مرزهای موجود را بشکند و به قلمروهای ناشناخته وارد شود، بهویژه در زمانهای که فناوری به سرعت در حال تکامل است و آینده، هر لحظه دارد شکل میگیرد.
در این نوشته تلاش کردهام تا دلایل ریشهای این چالش را بررسی کنم و در پایان راهحلهایی که به ذهنم میرسد را ارائه کردهام.
معضل انزوای ایران: تحریمها، خودتحریمی و قطع ارتباط
به اعتقاد من، یکی از دلایل اصلی رکود نوآوری واقعی در استارتاپهای ایرانی، قطع ارتباط با اکوسیستم نوآوری جهانی است. به دلیل تحریمهای بینالمللی و مهمتر از آن، خودتحریمیهای حاکمیتی، ما از میدانگاه و بزنگاه درک چالشها و نیازهای بازار جهانی عقب ماندهایم و در نتیجه ما از مشکلات پیشرفتهای که نوآوران در سراسر جهان در حال حل کردن آنها هستند، بیخبر هستیم.
این مشکل با یک مانع بزرگ دیگر تشدید میشود: قطع ارتباط مردم ایران با بقیه جهان. طبقه متوسط جامعه در ایران کمتر به سفرهای بینالمللی میروند و به ندرت در گفتگوهای جهانی یا حتی درون منطقهای شرکت میکنند. این قطع ارتباط با موانع زبانی و هزینههای بالای سفرهای بینالمللی، بهویژه با توجه به ضعف ارزش پول ملی ایران، تشدید میشود.
علاوه بر این، یکی دیگر از عوامل مهمی که به این انزوا دامن میزند، سختیهایی است که ایرانیان برای گرفتن ویزا به کشورهای پیشرفته که میزبان دانشگاههای بزرگ، مراکز تحقیقاتی و هابهای نوآوری هستند، با آن روبرو میشوند. این کشورها اغلب به ایرانیها به سرعت، به راحتی و به تعداد کافی که به دیگر ملیتها ویزا میدهند، ویزا نمیدهند. به همین دلیل، فرصتهای ایرانیان برای شرکت در جوامع علمی و نوآوری جهانی، حضور در کنفرانسهای بینالمللی، همکاریهای تحقیقاتی یا قرار گرفتن در محیطهایی که در آنها ایدهها و فناوریهای پیشرفته توسعه مییابند، محدود شده است. اگرچه ارتباط محدود ایرانیان با مردم سایر کشورها اغلب از طریق گردشگری سلامت یا زیارتی از کشورهای همسایه رخ میدهد.
از سوی دیگر، محدودیتهای شدید دسترسی به اینترنت در داخل کشور نیز به این انزوا دامن میزند. اینترنت در ایران فیلتر شده است و دسترسی مردم به شبکههای اجتماعی جهانی و دیگر منابع دانش را محدود میکند. برای ارتباط با دنیای بیرون، ایرانیها اغلب به استفاده از VPNها و ابزارهای فیلترشکن روی میآورند، اما این نیز چالشهای خاص خود را دارد. اکثر مردم به اینترنت پرسرعت دسترسی ندارند که این موضوع بیشتر توانایی آنها را در مشارکت در گفتگوها و دیالوگهای معنادار با مردم سراسر جهان محدود میکند. به عنوان مثال، پلتفرمهایی مانند یوتیوب که منابع غنی از دانش و یادگیری هستند، در ایران فیلتر هستند.
این دسترسی محدود به این معناست که ایرانیها درک کمی از چشماندازهای جهانی، روندهای نوظهور و مسائل واقعی که بشر در دیگر نقاط جهان با آنها مواجه است، دارند.نتیجه این است که شکاف قابل توجهی در انتقال دانش، انتقال فناوری و تبادل ایدههای جدید که برای نوآوری ضروری است، وجود دارد.
این قطع ارتباط به نهادهای آموزشی ما نیز کشیده شده است. دانشگاههای ایران تا حد زیادی از دیگر دانشگاههای منطقه و جهان جدا هستند. برنامههای تبادل دانشجو خاصی وجود ندارد و این امر تعامل با ایدهها و راهحلهای نوآورانه را محدود میکند. این دور ماندگی باعث میشود دانشگاههای ما با استانداردهای جهانی همگام نباشند و دانش ما از آنچه در سطح بینالمللی در حال رخ دادن است، عقب بماند. در نتیجه، ما در معرض مشکلات و چالشهای واقعی که امروز جهان با آنها روبرو است قرار نمیگیریم—چالشهایی که اغلب نیاز به همکاری بینالمللی برای حل دارند، مانند تغییرات آب و هوایی و تاثیرات آن.
به طور کلی، ما در حال تجربه یک انزوای نیمهتمام هستیم. دیالوگ ما با جهان خارج حداقلی است و بیشتر این دیالوگ از طریق کانالهای دولتی صورت میگیرد که درگیر مسائل دیگری مانند امنیت مرزی و درگیریهای منطقهای است. این انزوا توانایی ما را در نوآوری و انطباق با چشمانداز جهانی که به سرعت در حال تغییر است، محدود میکند.
تمرکز بر گذشته، غفلت از آینده
مشکل دیگری که وجود دارد این است که راهحلها و ایدههایی که توسط بسیاری از استارتآپهای ایرانی توسعه داده میشوند، ریشه در گذشته دارند. آنها سعی میکنند مسائل دیروز را با فناوری امروز حل کنند و این واقعیت را نادیده میگیرند که جهان در آستانه یک موج جدید از برهمزدن فناورانه، به ویژه به واسطه پیشرفت در هوش مصنوعی، قرار دارد. هنگامی که این موج جدید به طور کامل فرا برسد، بسیاری از این راهحلهای قدیمی منسوخ خواهند شد و مانند یک سونامی، همه این استارتآپها و کسبوکارهای مربوطه را با خود خواهد برد.
نوآوری متمرکز بر آینده: راه پیشرو
من معتقدم که استارتآپها، به ویژه آنهایی که به تازگی تشکیل شدهاند، باید تمرکز خود را از گذشته به آینده تغییر دهند. ایدههایی که بسیاری از استارتآپهای نوپای امروز دارند، نگاه به جلو ندارند؛ آنها نمیتوانند پیشبینی کنند که فناوری به کجا میرود و آینده چه میطلبد.
روندهای فناورانه و منحنیهای جدید رشد (S-Curve) —آن الگوهای رشد ناگهانی و نمایی که از نوآوریهای در حال ظهور ناشی میشوند—این استارتآپهای جدید را که از قافله عقب ماندهاند، از بین خواهند برد. خطر تمرکز بر گذشته نه تنها خطر درجا زدن است، بلکه کاملاً درو شدن توسط پیشرفتهای سریعی است که صنایع را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است.
اگر استارتآپها میخواهند آینده را بسازند، باید عمیقاً در مورد آنچه در آینده اتفاق میافتد فکر کنند. آنها نیاز دارند تا توانایی پیشبینی آینده را بر اساس نظریهها، ترندهای نوظهور و عوامل دیگری که میتوانند به درک آنچه در پیش است کمک کنند، توسعه دهند.
یک درک مهم که اینجا باید به آن اشاره کنم این است که نیازهای بشر در طول تاریخ، اساساً یکسان باقی ماندهاند، اما راهحلها و محصولاتی که این نیازها را برآورده میکنند، به طور قابل توجهی تکامل یافتهاند. برای مثال، ارتباطات را در نظر بگیرید—یک نیاز اساسی انسانی که از ابتدای تاریخ وجود داشته است. در زمانهای قدیم، مردم از دود و دیگر روشهای ابتدایی برای برقراری ارتباط استفاده میکردند. با پیشرفت فناوری، تلفن اختراع شد و سپس ارتباطات از راه دور و اینترنت به وجود آمدند، که به ابزارهای متنوع دیجیتال امروزی منجر شدند. نیاز به ارتباطات ثابت مانده است، اما روشها و فناوریهای مورد استفاده برای برآورده کردن آن نیاز به طور قابل توجهی تحول یافتهاند.
با توجه به این دیدگاه، اگر کارآفرینان بخواهند استارتآپهایی را ایجاد کنند که به طور مؤثر این نیازهای دیرینه را به شیوههای بهتری حل کنند، ممکن است وسوسه شوند که صرفاً محصولات موجود در بازارهای بالغ کشورهای پیشرفته دیگر را کپی کرده و آنها را برای بازار ایران محلیسازی کنند. به عنوان مثال، ممکن است یک محصول موجود را از انگلیسی به فارسی ترجمه کنند، آن را برای راستبهچپ بودن متن تنظیم کنند و آن را به سیستم بانکی ایران متصل کنند، در نتیجه یک نسخه محلیسازی شده از یک محصول موفق خارجی ایجاد کنند.
با این حال، اگرچه این رویکرد ممکن است عملی به نظر برسد، و در برخی موارد منفعت اقتصادی هم ایجاد کند اما اغلب منجر به تکیه بر «تقلید» به جای «نوآوری» میشود. یک مثال بارز از این موضوع ظهور یکی از بزرگترین فروشگاههای آنلاین و بازارهای اینترنتی ایران (دیجیکالا) است که آمازون را برای بازار ایران بازسازی میکند. اگر آمازون بدون موانع تحریمی در ایران فعالیت میکرد، مشخص نیست که این معادل ایرانی به همان سطح موفقیت دست مییافت یا خیر. به همین ترتیب، به دلیل فیلتر شدن یوتیوب در ایران، یک شرکت ایرانی پلتفرم مشابهی به نام آپارات را ایجاد کرد که فقط در داخل کشور فعالیت میکند. مثال دیگری ایجاد یک بازار محلی اندروید (کافهبازار) پس از محدود شدن دسترسی به گوگل پلی در ایران است.
این مثالها الگوی گستردهتری را نشان میدهند که در آن استارتاپها نه از دیدگاه نوآوری حقیقی، بلکه از روی ضرورت برای پر کردن شکافهای ایجاد شده توسط محدودیتهای خارجی ظهور میکنند. اگرچه این راهحلها ممکن است نیازهای فوری بازار را برآورده کنند، اما اغلب یک واکنش هستند نه یک کنش پیشدستانه. آنها آینده را پیشبینی نمیکنند، بلکه سعی میکنند گذشته را بازسازی کنند، با این امید که با تطبیق مدلهای موجود با شرایط محلی، موفقیت را به دست آورند.
دعوتی برای نوآوریِ رو به آینده
اگر بخواهیم اکوسیستم استارتاپی ما شکوفا شود و تأثیری پایدار داشته باشد، باید تمرکز خود را تغییر دهیم. کارآفرینان باید تشویق شوند تا به فرصتها و چالشهای نوظهوری که با فناوریهای جدید به وجود میآیند، بپردازند، روندهای جهانی را درک کنند و به طور جدی در مورد آینده فکر کنند. آنها باید هدفشان ایجاد محصولات و راهحلهایی باشد که آینده را شکل دهند، نه فقط تقلید از کسبوکارهای موفق گذشته.
برای نوآوری واقعی، استارتاپها باید نه تنها نیازهای کنونی بازار، بلکه چگونگی تکامل این نیازها را نیز در نظر بگیرند. آنها باید از خود بپرسند، «جهان در پنج، ده یا بیست سال آینده چگونه خواهد بود؟» یا «چگونه میتوانیم چیزی را ایجاد کنیم که نه تنها نیازهای امروز را برآورده کند، بلکه نیازهای فردا را نیز پیشبینی کند؟» یک ضرب المثل مشهوری در فوتبال هست که میگوید: «باید به جایی حرکت کنیم که توپ در آنجا فرود خواهد آمد، نه جایی که حالا هست.» این طرز فکر برای استارتآپهایی که به دنبال ایجاد راهحلهایی هستند که آزمایش زمان را پس بدهند و در تغییرات جهانی همچنان مرتبط باقی بمانند، حیاتی است.
مسیر نوآوری آسان نیست، بهویژه در مواجهه با چالشهای خارجی و داخلی. اما اگر همچنان عقب بمانیم، خطر بزرگی، تداوم فرهنگی و اقتصادی و در نهایت، موجودیت ما را تهدید خواهد کرد که چیزی نیست جز بیفایده (Useless) شدن به دلیل از دست دادن فرصتهایی که فناوریهای جدید به ارمغان میآورند، و در نتیجه عدم تاثیرگذاری سازنده در صحنه جهانی. وقت آن رسیده است که دست از کپیبرداری منفعلانه و واکنشی برداریم و شروع به ساختن آیندهای کنیم که میخواهیم ببینیم.
نوآوری واقعی از چشمانداز کسانی به وجود خواهد آمد که بتوانند پیشبینی کنند که فناوری و جامعه به کدام سو میروند و همچنین شجاعت ایجاد راهحلهایی را داشته باشند که در گذر زمان و در مواجهه با تغییرات سریع جهانی زنده بمانند. این وظیفه ماست که استارتآپها و دانشبنیانها را تشویق کنیم که «آیندهنگرانه» بیاندیشند، «بزرگ» فکر کنند و «فردا» را بسازند، چراکه تنها چیزی که ارزش جنگیدن دارد، آینده است.
با سلام
استارتاپی که از نیاز واقعی شروع نشده باشد طبیعتاً موفق هم نخواهد بود. ارزش پیشنهادی هر استارتاپ از محیط کسب و کاری که در آن حضور دارد نشات می گیرد.
درود بر شما. ممنون که این مطلب را آفریدید و با ما درمیان گذاشتید. به نظرم بخش اول تصویر دقیقی از وضعیت ارائه میدهد. بخش دوم هم زیبا است اما بلافاصله این سؤال به ذهن میرسد که مگر به دلیل شرایط طرحشده در بخش اولِ متن، شرایط گفتهشده در بخش دوم، ناگزیر نیست؟ به عبارتی مگر اینطور نیست که «تمرکز بر گذشته، غفلت از آینده» نتیجهٔ بلافصلِ «معضل انزوای ایران: تحریمها، خودتحریمی و قطع ارتباط» است؟ اگر چنین است، پس راهحل ارائه شده در بخش آخرِ متن، چطور میتواند معتبر باشد؟ درواقع چطور ممکن است که ما ارتباطمان با جهان و امکانهای فناورانهٔ پیشِ روی جهان قطع بماند اما بتوانیم «نوآوریِ رو به آینده» داشته باشیم؟
البته منظور من این نیست که چنین چیزی ممتنع و ناممکن است و البته که معتقدم راهی هست که بتوانیم شکافهایی در وضعیت موجود ایجاد کنیم اما فکر میکنم باید بشود مسئله را جوری صورتبندی کرد که دعوتِ انجامشده [دستِ کم در تئوری]، ممکن و عملیاتی به نظر بیاید. یعنی فکر میکنم ما هرقدر هم رو به آینده «فکر کنیم»، همچنان «درعمل» دسترسیمان به راهحلهای فناورانهٔ فردا قطع است. درواقع افق دیدِ واقعیمان مسدود است.
سلام
مقاله خیلی خوبیه، دست شما درد نکنه، البته نکته اش اینکه، من که تو ایران زندگی می کنم، و برای جامعه ایرانی محصول تولید می کنم، برای من کافیه که یه محصول خارجی رو، ایرانی سازی کنم، و به اندازه کافی چالش خواهم داشت به خاطر سیستم موجود در ایران.
اگر بخواهم تو تهران بشینم و نسخه برای بقیه کشورها بپیچم، قطعا موفق نخواهم بود، نه توان درک مساله از نزدیک رو دارم، نه توان مصاحبه عمیق رو دارم، نه توان ارتباط درست با مشتریان اولیه، نه حتی امکان دریافت پول از مشتری.
عملا انزوای ایران باعث شد که ما فقط به بازار ایران فکر کنیم، و مشکلاتی که امروز در ایران هست، کم و بیش همون مشکلاتیه که در دنیا 5-10 یا شاید 20 سال پیش حلش کردن، امروز هم بخواییم حلش کنیم، بازم با چالش های قانونی، حاکمیتی و غیره درگیر میشیم.
نوآوری از دل نیاز متولد میشه، ما امروز نیازهای دنیا رو لمس و درک نمی کنیم، فقط نیازهای داخلی رو می تونیم درک کنیم و راه حل براش پیدا کنیم.. اگر تحریم هم برداشته بشود، یوتیوب می تونه با حاکمیت ایران تعامل کنه همینطوری که آپارات تونسته؟ فکر نمی کنم.. خود تعامل با حاکمیت و قوانین پیچیده و خاص موجود، چالش خیلی خاصیه..
البته امروز که محصول ما به بلوغ نسبی رسیده، متوجه شدیم، که چقدر قابل تکرار هست تو کشورهای دیگه، و در تلاش هستیم برای گسترش کار بیرون از مرز ایران البته با رعایت الزامات ایرانی نبودن شرکتی که می خواهد محصول ما رو اونجا گسترش و تکرار کنه..
نظر شما رو خواندم. تحلیل خوبی بود. نکاتی به ذهنم رسید
یکی اینکه استارتاپهای ایرانی اگر راه حل کپی نکنند زنده نمیمانند یا پول زیادی لازم دارند تا به حیات خود ادامه دهند و لذا میبینیم آپارات و فیلیمو زنده ماندند و پولدار شدند چون کپی از بیزینس موفقی را مدل کردند. تازه با این همه نظارتهای قانونی و چیزهایی نظیر ساترا در هر لحظه میتواند کل بیزینس را فلج کند.
ادامه اش را بعدا مینویسم
سلام. ممنون از مطلب خوبتون.
با اینکه در حوزه استارتاپها و کترآفرینی کار نمیکنم، فضا و مشکلاتی را که مطرح کردهاید کاملاً درک میکنم، و فکر میکنم این مسئله در سایر فضاهای حرفهای و مشاغل هم وجود داره.
سلام و درود
مقاله جالبی بود و این رو ما هم واقعا احساس می کنیم که بیشتر کپی برداری می شود… این هم باید در نظر گرفت که شرایط نابسامان اقتصادی، گاها فرصت جسارت بیشتر رو نسبت به نوآوری های نوظهور کم می کنه و ناخودآگاه وارد سیکلت میشن که کمتر ریسک بشه و حداقل روی ایده هایی سرمایه گذاری بشه که قبلا یک جای جهان تست شده و این واقعا از چالش های کارکردن در یک اقتصاد نابسامان هست…
حاجی من این مطلبتو خوندم به صورت کلی قبول دارم ولی ۹۹ درصد استارتاپ هایی که داخل ایران هستند مثل دیجیکالا یا فیلیمو یا اسنپ و خیلی دیگه که من می گم استارتاپن چون در یک جای جدید تست شدن و نتیجه گرفتن و بنظرم استارتاپ های بسیار خوبیم هستن ولی با گفته تو الان اینا استارتاپ واقعی محسوب نمی شن ولی من جسارتا قبول ندارم چون درسته همه استراتژی توسعه محصول و کسب و کارشون تقلیدی از اونوریا هست ولی با این وجود هم استارتاپن چون در یک جای جدید تست شدن و نتیجه دادن و هم اینکه موفق. در واقع هزینه که اونا برای چرخش و کلی ایده جدید برای رشد دادن اینا ندادن. اتفاقا اینا هوشمندانه تره.
در کل ارادت مطلب خوبی بود
آقای عباسی عزیز،تحلیل دقیق و عمیق شما از وضعیت استارتآپهای ایران بسیار جای تأمل دارد. اما در کنار عواملی که به درستی به آنها اشاره کردید، میخواهم به جنبه دیگری از این ماجرا بپردازم که شاید بیشتر به عوامل درونی اکوسیستم استارتآپی ایران برمیگردد تا تحریمها و انزوای بینالمللی.یکی از بزرگترین مشکلاتی که کارآفرینان ایرانی با آن مواجه هستند، عدم وجود حمایتهای کافی از سوی سرمایهگذاران خطرپذیر است. بسیاری از ایدههای نوآورانه در ایران نه به دلیل عدم کیفیت یا تکراری بودن، بلکه به دلیل ریسکگریزی سرمایهگذاران محلی نادیده گرفته میشوند. این در حالی است که همین ایدهها در کشورهای دیگر مورد استقبال قرار میگیرند و با جذب سرمایههای مناسب، تبدیل به کسبوکارهای موفقی میشوند.در اکوسیستم نوآوری ایران، بسیاری از سرمایهگذاران به جای اینکه بر روی ایدههای نوآورانه و خلاق سرمایهگذاری کنند، ترجیح میدهند از مدلهای کسبوکاری که قبلاً موفقیت خود را ثابت کردهاند، حمایت کنند. این ریسکگریزی موجب میشود که ایدههای خلاقانه و نوآورانه نتوانند به مرحله اجرایی برسند و نهایتاً به جای ورود به بازار، در نطفه خفه شوند.اینجا دقیقاً نقطهای است که مشکل اصلی نه از سمت کارآفرینان و نوآوران، بلکه از سمت سرمایهگذاران و نهادهای حمایتی است. برای اینکه بتوانیم آیندهای روشن و نوآورانه برای استارتآپهای ایرانی بسازیم، نیازمند تغییر دیدگاه سرمایهگذاران و ایجاد بسترهای مناسب برای پذیرش ریسک و حمایت از ایدههای جدید هستیم.در نهایت، نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که نوآوری نیازمند شجاعت است—شجاعتی که هم در دل کارآفرینان وجود دارد و هم باید در سرمایهگذاران تقویت شود. حمایت از نوآوری و سرمایهگذاری بر روی ایدههای خلاقانه، همان چیزی است که میتواند ما را از تکرار گذشته نجات دهد و به سوی آیندهای روشنتر هدایت کند.با آرزوی موفقیت و نوآوریهای بیشتر برای اکوسیستم استارتآپی ایران
درود و دستمریزاد
فکر کنم کاملا مطلب به جایی بود و درست به وقتش بیان شد، ولیکن هر استارت آپی براساس یک نیاز با فناوری متناسب با زمینهی کاری خودش، تحول را ایجاد میکند. لزوما نیازی که اکنون در جامعه و لوکال کشور ما هست شاید برای کشوری مانند آمریکا نیاز نباشد و بالعکس. هر ثبت پَتِنتی که در دنیا صورت میگیرد شاید در کشور مبدأ خودش یک نیاز اساسی نباشد، درست است که توانسته یک ایدهی فناورانه مطرح کند ولی هر ایدهای قادر به تجاری سازی یک محصول نمیباشد و به صورت یک سند ثبت شده باقی بماند. جه بسا که همان سند ثبت شده میتواند توسط مهندسی معکوس برای یک کشور دیگر گره گشا و پاسخگوی یک نیاز باشد؛ بنابراین یک استارت آپ برای پاسخگوی نیازهای جامعهاش میتواند از طریق مهندسی معکوس، تحول را ایجاد کند. اما ناگفته نماند اگر یک استارت آپ بخواهد تحولی جهانی ایجاد کند و فراتر از چهارچوب کشور خودش فکر کند، با وقت و مطالعهی بیشتری خواهد توانست ایدههایی خلاقانه، فناورانه و متناسب با جامعه جهانی مطرح کند و محصول یا خدمتش را به بازار جهانی برساند و تجاری کند.
مجدد تشکر بابت مطالب ارزشمند