Podcast: Play in new window | Download
Subscribe: RSS
مدتی است که بحث در مورد نیاز به ایجاد تحول در کسب و کارهای سنتی به کمک استارتاپ ها مطرح است. در اغلب گفتگوها این دو مفهوم به اشتباه به جای هم بکار برده می شوند. سازمان هایی که قصد دارند آینده خود را به نوآوری گره بزنند باید در بکارگیری کلمات و درک مفاهیم دقت کنند تا مسیر اشتباه را نروند.
برای روشن تر شدن این موضوع اجازه بدهید موارد را یک به یک بررسی کنیم.. هدف اصلی تخریب خلاقانه یا Creative Destruction ارائه جایگزینی است که بهتر و اغلب ارزانتر از کالا یا خدمت موجود کار می کند و این جایگزینی ممکن است در درجه اول به دو شکل مختلف ظاهر شود. مورد اول، نسخه بهبود یافته از یک محصول موجود است و مورد دوم از ابتدای داستان و اغلب در اطراف یک هسته فناورانه جدید آغاز می کند و در نهایت به عنوان یک جایگزین رشد می کند.
به طور کلی جامعه همواره در حال شکل داده به راه حل ها و ایده های جدید برای انجام بهتر کارها است. برای اینکه کارها را با ایده های جدید، بهتر انجام دهیم، از روش غالب انجام کارها دست می کشیم (یعنی نابود کردن خلاقانه). در طول تاریخ تمدن بشری در طی یک سلسله از تخریب های خلاق پیشرفت کرده است. به عنوان مثال، وقتی بشر ابزارهای فلزی را ساخت ابزارهای سنگی کنار گذاشته شدند. به طور مشابه، امروزه ما از نرم افزار ورد برای نوشتن نامه و متن استفاده می کنیم که باعث تخریب خلاق در صنعت ماشین تحریر شد. حتی یک ایده ساده برای تغییر روش انجام کارها ممکن است منجر به تخریب خلاق در رویکرد قدیمی تر شود.
تخریب های خلاقانه در زندگی شخصی، خانوادگی و از همه مهم تر در زندگی کاری ما اتفاق افتاده است. این اتفاق هم در بازارهای آزاد و هم در اقتصادهای کنترل شده صورت گرفته است. پرداختن به پرسش مطرح شده در این متن می تواند به ما در یافتن معنای این دو عبارت در فضای رقابتی کسب و کارها کمک کند تا مسیر بهتری را برای آینده انتخاب کنیم.
تخریب خلاق، که گاه به عنوان طوفان شومپیتری، از آن نام برده می شود مفهومی در اقتصاد است که از دهه ۱۹۵۰ توسط جوزف شومپیتر اقتصاددان اتریشی معرفی شد. شومپیتر این مفهوم را از آثار کارل مارکس استنباط و استخراج کرده و آن را به عنوان یک تئوری برای نوآوری اقتصادی و چرخه کسب و کار مطرح کرد. طبق گفته شومپیتر، تخریب خلاقانه یک فرآیند جهش صنعتی را توصیف می کند که به طور مداوم ساختار اقتصادی را از درون متحول می کند، بی وقفه قدیمی ها را نابود می کند و مدام یک چیز جدید را ایجاد می کند. .
در این روش، با هدف از دور خارج کردن یا از بین بردن جذابیت محصول موجود، یک جایگزین به مشتریان فعلی ارائه می شود. برای انجام این کار افراد نوآور غالباً با بهره گیری از پیشرفت های بدست آمده در همان هسته فناوری فعلی، به محصول موجود ویژگی ها و امکانات جدیدی را اضافه می کنند و یا ویژگی های موجود را در آن بهبود می بخشند.
به عنوان مثال، نسخه های بعدی آیفون یا تلویزیون های LED نمونه هایی از این دسته از تخریب های خلاقانه هستند. به محض رونمایی جدیدترین نسخه محصول، نسخه قبلی بازارش را از دست می دهد (به شدت کاهش می یابد) که در اغلب موارد نسخه جدیدتر، بهتر و ارزان تر است. اگر به تکامل تلویزیون های LED که روز به روز نازکتر و با کیفیت تر می شوند توجه کنیم، نسخه های جدیدتر بهتر و ارزان تر هستند. این تخریب خلاق به فرد نوآور این امکان را می دهد تا بازار بزرگتری ایجاد کند و رقبای با نوآوری کمتر را در موقعیت ضعیف تر قرار دهد. آقای کلیتون کریستنسن این شکل از نوآوری عنوان نوآوری پایدار را داده است. برخی هم ممکن است آن را نوآوری افزایشی نیز بدانند.
از طرف دیگر، نوآوری تحول آفرین یا Disruptive Innovation، همانطور که توسط پروفسور کریستنسن توضیح داده شده است، بر روی ایجاد نسخه بهتر از محصولات موجود با هدف ایجاد جذابیت بیشتر و ارائه آن به همان گروه از مشتریان فعلی، متمرکز نیست. بلکه فرد نوآور به دنبال ارائه راه حلی نوآورانه پیرامون یک هسته فناوری جدید متمرکز شده است و به صورت بالقوه می تواند جایگزینی برای محصول مورد نظر باشد. اغلب این نوآوری به شکل اولیه و خیلی ابتدایی ظهور می کند و تقریباً ممکن است برای گروه موجود مشتریان جذابیتی ایجاد نکند.
به عنوان مثال، دوربین های دیجیتال باعث تحول در صنعت دوربین های آنالوگ شدند. اما ظهور اولیه این نوآوری در دهه ۱۹۸۰ هیچ جذابیتی را برای صاحبان دوربین آنالوگ ایجاد نکرد تا دوربین های خود را با دوربین های دیجیتال جایگزین کنند چرا که در آن زمان دوربین های دیجیتال بسیار ابتدایی و کارایی چندانی نداشتند. چه کسی آن دوربین ها را می خرید؟ اغلب این دوربین ها را به بچه ها برای تفریح و سرگرمی هدیه می دادند. این بچه ها بزرگتر که شدند بعداً به مشتریان جدی دوربین های دیجیتال تبدیل شدن. همزمان با بزرگتر شدن این بچه ها، کارایی دوربین های دیجیتال هم بهتر و ارزانتر شدند چرا که هسته اصلی فناوری این دوربین ها پیشرفت قابل توجهی می کرد. با گذشت زمان، کیفیت دوربین های دیجیتال در اواخر دهه ۱۹۹۰ یا اوایل دهه ۲۰۰۰ به حدی خوب شد که آنها به یک جایگزین قوی برای دوربین های آنالوگ تبدیل شدند و باعث ایجاد تحول در صنعت تصویربرداری مبتنی بر فیلم شد. به این شکل از نوآوری، نوآوری رادیکال هم گفته می شود.
به نظر می رسد که پروفسور شومپیتر سعی در توضیح نقش نوآوری در پویایی اقتصادی داشته است، بدون آنکه شفافیت کافی در گونه های مختلف آن ارائه کند. از طرف دیگر، پروفسور کریستنسن مرز مشخصی را بین دو شکل مهم تخریب های خلاق رسم کرده است. به هر حال، این دو شکل از تخریب خلاق نیاز به استراتژی های گوناگونی برای موفقیت و زنده ماندن دارند. تحولات خلاقانه در صنعت موسیقی و صنعت فضاهای ذخیره سازی رایانه ای قابل حمل، درسهای مهمی در مورد تخریب خلاق ارائه می دهد و باعث ایجاد تحول می شود.
همچنین لازم به ذکر است که همه موارد تخریب خلاق باعث ایجاد تحول نمی شود. به عنوان مثا ، نسخه های بعدی آیفون باعث تخریب خلاقانه نسخه های قبلی شد، اما بدون ایجاد تحول.