اجازه دهید با چند تعریف ساده به بطن نبرد پتنتها (حق انحصاری اختراع) وارد شویم. شرکتها و توسعهدهندگان نرمافزارها و محصولات مختلف، همیشه سعی در فراهم آوردن بهترین تجربه کاربری (User Experience) به منظور جذب کاربران بیشتر هستند و در این راه همیشه سعی میکنند با پیادهسازی و طراحی یک واسط کاربری مناسب و کاربردپذیر (Usable) کاربر نهایی را راضی نگاه داشته و او را هر چه بیشتر به برند خود وفادار (Loyal) کنند.
اما چرا با اینکه همه شرکتهای بزرگ از برنامهنویسان و توسعهدهندگان تقریبا همسطحی برخوردارند اما در جلب این رضایت مشتری موفق نیستند؟ چرا برای مثال تجربه کاربری محصولات برند اپل بسیار لذتبخشتر از تجربه کاربری یک شرکت چینی است؟
مشکل اینجاست که ابزارهای یکسان و توان پیادهسازی یکسان تنها لازمه پیادهسازی یک واسط کاربری کاربردپذیر نیستند.
باید توجه کرد که رضایت کاربر با سادگی انجام کار توسط کاربر معنا پیدا میکند و شناخت رفتار کاربر و ارائه عملکرد مناسب برای رفتارهای مختلف کاربر، از هنرهای طراحان واسط کاربری است. اما به اینجا که میرسیم وارد دنیای حقوقی پتنت میشویم. جایی که شرکتهای بزرگ دنیای فناوری با سرمایهگذاری عظیم و شناخت رفتار کاربران، ارائه رفتار مناسب جهت پاسخگویی به کاربر را، به عنوان حق انحصاری خود ثبت کردهاند. امروزه پتنتها عضو جدا نشدنی تجربه کاربری و کاربردپذیری هستند.
بسیاری از شرکتها در بخش تحقیقات و توسعهشان، بررسیهای بسیاری را در شناخت و چگونگی رفتارهای انسان به محرکهای مختلف انجام میدهند. نتیجه این تحقیقات به عنوان یک ارائه راهکار به عنوان یک حق انحصاری برای آن شرکت ثبت میشود. بسیاری از شرکتهای بزرگ با خرید شرکتهای کوچکتری که دارای حقوق پتنت مختلف هستند چندین راهکار اجرایی را به تملک خود در میآورند و با استفاده از آنها به پیادهسازی واسطهای کاربری کاربردپذیر اقدام مینمایند. نهایتا این واسط کاربری یکی از عوامل وفاداری کاربر نهایی خواهد بود.
جنگ بر سر این حقوق انحصاری بخش جدانشدنی از خبرهای معمول این روزهاست. جنگ سامسونگ و اپل، جنگ گوگل و اپل، یاهو و فیسبوک، و …
این نبرد، آینده نوآوری را به خطر انداخته است. در این روزها که همه مشغول یادگرفتن رقص “گنگنام استایل” هستند همزمان با عرضه نکسوس ۷ (Nexus 7) در کره جنوبی ، اریک اشمیت از بنیانگذاران و مدیران گوگل، گفته است:« به معنای واقعی کلمه، نبرد بر سر حق انحصاری، انتخاب را محدود می کند، مانع نوآوری است و فکر می کنم که این خیلی بد است.»
ما ایرانیها از این دنیای حقوقی پتنت و شکایات مرتبط با آن کاملا دور هستیم. اما آیا این بدان معناست که ما از این فرصت استفاده میکنیم؟ حقیقتا پاسخ به این پرسش کار بسیار سختی است. در مجموع دید من زیاد مثبت نیست. بسیاری از طراحان واسط کاربری و گرافیستها را دیدهام که با تقلید و پیادهسازی کاملا یکسان یک رابط کاربری خوب، سعی در ارائه یک واسط کاربری کاربردپذیر دارند؛ اما به این نکته توجه ندارند که این تحقیقات و پیادهسازیها برای کاربران خارج از ایران انجام شده است.
بدون تردید یک رابط کاربری چپ به راست برای کاربر ایرانی که همه زندگی او راست به چپ است مناسب نیست. و اینجاست که بومیسازی وارد میدان میشود.
بومیسازی (Localization) یک فرآیند است و چنانچه در مقالات قبلی توضیح دادم صرفا با ترجمه یک فایل به انتها نمیرسد. برای توضیحات بیشتر این مقاله کوتاه من را مطالعه کنید. خیلی وقتها با اینکه قانونی برای پتنتها در ایران وجود ندارد، اما یک مفهوم، خودبهخود به عنوان حق انحصاری یک شرکت ثبت میشود و انجام حرکت مشابه عملا از طرف سایر افراد یک حرکت غیرحرفهای محسوب میشود که تجربه کاربری بدی را برای کاربران گروه دوم در بر خواهد داشت.
برای مثال شرکتی را فرض کنید که با صرف هزینه، زمان و زحمات زیاد یک دوره آموزشی، همایش یا رویداد خاص (بینالمللی) را در ایران برگزار میکند. شرکتکنندگان این رویداد برای سالهای آینده هم با این تصور در این رویداد شرکت خواهند کرد که برگزارکننده آن، همان برگزار کننده قبلی باشد و در غیر اینصورت با دید خوبی وارد رویداد نخواهند شد.
توجه داشته باشید که من به شخصه با این رفتار و برخورد بالا موافق نیستم، اما مجموعه بازخوردهای من از جامعه ایرانی این بوده که نسبت به بعضی موارد خود به خود یک حق انحصاری را به یک شرکت یا شخص خاص میدهد و افراد ثالث و گروههای بعدی را محکوم به شکست میبیند؛ لذا شرکتهایی که در آینده قصد برگزار کردن رویداد مشابه را دارند، تجربهکاربری خوبی را برای کاربران خود به ارمغان نخواهند آورد. اینجاست که یک نبرد پتنت نانوشته در ایران صورت میپذیرد؛ چندین و چند شرکت و سازمان را از نزدیک دیدهام که به دلیل انجام یک کار برای اولین بار این حق را، حق انحصاری خودشان دانستهاند و عجیبتر اینکه کاربران آنها هم با این موضوع موافقند.
بطور خلاصه میتوان اینطور گفت که گرچه ما در ایران از نبرد پتنتها بسیار دور هستیم اما بدلیل گرته برداری و کپی صرف از نمونههای خارجی، که بدون بومیسازی انجام شده، هیچگاه تجربه کاربری مناسبی را به کاربرانمان منتقل نکردهایم.
از طرف دیگر فرهنگ انحصارطلبی ما، باعث شده هر شانس مجددی را برای برگزاری رویدادهای مشابه از خودمان بگیریم و همیشه یک تجربه کاربری یکسان را تجربه کنیم.
آیا وقت آن نرسیده که با بومیسازی و تغییر تفکرمان، اجازه خلق واسطهای کاربری کاربردپذیر را، که به تجربه کاربری بهتری منجر میشود به خودمان بدهیم؟
آیا زمان آن نرسیده تا با به آغوش کشیدن بومیسازی از کپی کردن صرف نمونههای خارجی دست برداریم؟
نظر شما چیست؟
عالی بود آقای حاجلو ممنون
خواهش میکنم. نظر لطفتونه
فکر میکنم انحصار طلبی شاید جزو آخرین دلایل نقص طراحی ها در ایران باشه. مهم از تر اون جدایی قشر طراح از کاربرانی است که قرار است محصول برای اون ها طراحی بشه. به عبارت بهتر طراحان زحمتی به خودشون برای آشنایی با کاربران نمیدن. دلایل دیگه هم میتونه عدم درک درست کارفرماها از اهمیت طراحی و همچنین نداشتن یک سیستم فیدبک مناسب برای مقایسه ی رضایت کاربران و متعاقب اون بالاتر رفتن فروش و استقبال از محصولات باشه.
درضمن این پنجره ای که برای اشتراک خبرنامه باز میشه٬ با زحمت فراوان در موبایل بسته میشه. وقتی در حال خوندن مطلبی درباره کاربرد پذیری هستی و همچین چیزی رخ میده حس خوبی مسلما باقی نمیذاره!
در ارتباط با مواردی که گفتید اینها شامل تستهای کاربردپذیری میشه usability.gov قسمت تست ها رو ببینید. اونجا راجع به گرفتن بازخورد از کاربرها گفته شده. که البته من خیلی شرکتهای کمی رو دیدم که واقعا تستها رو رعایت کنن.
خوشبختانه امسال توی همایش کاربردپذیری راحع به این تست ها هم یک سخنرانی داریم.
اما جدایی طراح از کاربر رو من زیاد متوجه نشدم. اگر منظور گرافیست باشه که اصولا بخش هنر همیشه بدلیل رعایت یکسری اصول هنری و ساختار شکنی اونجا زیاد از طرف عامه مردم درک نشده – و البته باز هم من شرکتهای کمی رو دیدم که واقعا واسط کاربری رو داده باشن دستن گرافیست. اما اگر منظورتون همین طراحاهای واسط کاربری خودمونه که اینها خودشون سطح بندیهای مختلفی دارن. اونهایی که سابقه بیشتر از ۴ سال دارن به جرات میتونم بگم که نه تنها کاربر رو خوب درک می کنن بلکه اقدام به بومیسازی مدلهای خارجی هم میکنن که حالا اینکه چقدر دراین زمینه موفق باشن بستگی به تجربشون داره. ولی از یه تازهکار قاعدتا نمیشه انتظار زیادی داشت.
کارفرما هم معمولا میخواد ا صرف کمترین هزینه کارش رو جلو ببره و به همین دلیل از نیروی تازه کار استفاده می کنه که نتیجه اش مشخصه.
من در مورد کاربردپذیری تخصصی ندارم.
ولی انحصار طلبی در ایران به نظرم خیلی بیشتر از جاهای دیگه است.
مثلا حتی اگر یه شرکت در یک «زمینه» وارد کار بشه، خودش رو مالک اون زمینه میدونه و تمام تلاشش رو میکنه تا کس دیگهای وارد نشه
و اگر هم کسی خواست وارد بشه به شدت دنبال خراب کردنش میفته.
دقت کن میگم «زمینه» نمیگم «مورد».
این خیلی مهمه. هیچ کجای دنیا اینطوری نیست که اگر مثلا من در مورد کارآفرینی یه سمینار برگزار کردم هیچ کسی دیگه رو اجازه ندم وارد عرصه کارآفرینی بشه.
به ویژه اینکه اون شرکت یک سری رسانه هم در اختیار داشته باشه دیگه واویلاست.