بازاریابی با اجازه مشتری هدف را می توان ترجمه ای برای عبارت Permission Marketing در نظر گرفت. این مفهوم در سال ۱۹۹۹ توسط کارآفرین و نویسنده مشهور آقای ست گادین در کتابی با همین نام معرفی شد.
به طور خلاصه بازاریابی اجازه محور به طرز فکر متفاوتی از بازاریابی و تبلیغات گفته می شود که در نقطه مقابل بازاریابی وقفه محور یا Intrupiton Marketing قرار می گیرد.
امروز به اکثر کمپین های بازاریابی و روش های تبلیغاتی در رسانه های مختلف که نگاه کنیم، بازاریابی های وقفه محور را می بینیم. از تبلیغات وسط برنامه های تلویزیونی و رادیویی و بیلبوردهای متعدد و تابلوهایی که در سر راه مان قرار دارد گرفته تا پیامک ها و ایمیل های ناخواسته و بی ربط، تراکت ها و استیکرهای تبلیغاتی، و بنرهای رنگ و وارنگ کنار وب سایت ها، همه و همه پیام های تبلیغاتی هستند که بدون اجازه ی من و شما به خوردمان داده می شود.
ماهیت بازاریابی های از جنس وقفه، این است که در زندگی ما، و وسط کارهایی که داریم انجام می دهیم وقفه ای کوتاه ایجاد کند و توجه ما را به سمت خود و پیام تبلیغاتی اش بکشد. این فقط من و شما نیستیم که از دریافت پیامک های بی ربط و قطع شدن برنامه های ویدیویی مورد علاقه مان برای پخش پیام های بازرگانی بدمان می آیند. بسیاری از ما برای مثال در زمان پخش پیام های بازرگانی صدای تلویزیون را قطع می کنیم و به سراغ چیز دیگری می رویم یا وقتی پیامک های ناخواسته را بلاک می کنیم. ما عادت کرده ایم که به آن ها توجه نکنیم.
امروز هزینه های بسیار زیادی برای یک بیلبورد تبلیغاتی یا آگهی تلویزیونی می شود اما سوال مهم این است که در زمانه ای که اغلب مسافران در یک خیابان سرشان توی گوشی شان است و یا حواسشان به ماشین جلوی و بغلی، هزینه ی زیاد تبلیغات بیلبورد چه بازگشتی دارد؟ در واقع هیچ کس این را نمی داند. چرا که ابزاری برای پیگیری اثربخشی آن ها وجود ندارد. نمی توان تعداد افرادی که آن را دیده اند و بر اساس دیدن آن کاری که مدنظر تبلیغ دهنده بوده است را انجام داده اند، شمارش کرد.
اما چرا با این حال، برای آن هزینه می شود؟
شرکت ها و برندهای بزرگ توسط شرکت های تبلیغاتی و اجاره دهنده های بیلبورد یا پیام های بازرگانی تلویزیونی متقاعد شده اند که رفتن نام شان روی بیلبورد در بین مردم، نوعی تایید اعتبار و برتری نسبت به رقبا تلقی می شود با این استدلال که خیلی از شرکت ها پول و توان انجام چنین تبلیغاتی را ندارد. همچنین، حس خوبی هم در مدیر آن شرکت ممکن است ایجاد شود وقتی شب که به خانه می رود همسرش به او می گوید که فلان فامیل تماس گرفت و گفت تبلیغ شرکت همسرت را فلان جا دیده ام.
از نظر علمی روانشناسی، تکرار یک موضوع به مرور در طول زمان در ذهن ناخودآگاه انسان ها اثر می گذارد. البته به موضوع و نحوه ارائه آن خیلی بستگی دارد.
در نتیجه اگر یک پیام تبلیغاتی در تلویزیون به کرات و در طول زمان برای ما پخش شود ممکن است گوش و چشم مان به آن نام عادت کند و در بین ده ها محصول مختلف و مشابه، آن که بیشتر دیده ایم را بخریم.
با این حال تغییراتی که در اثر فناوری به ویژه شبکه های اجتماعی و همچنین رشد هوش مصنوعی ایجاد شده است این معادله را دچار اختلال کرده.
اینترنت و وب، شبکه های اجتماعی، به ما این امکان را داده اند که به صدها و هزاران رسانه گوناگون رسمی و غیررسمی متصل شویم و چیزی که دوست داریم را برای دیدن انتخاب کنیم و چیزی که دوست نداریم را بلاک کنیم. این امکانات کار را برای شرکت های تبلیغاتی وقفه محور دشوار کرده است.
بازاریابی با اجازه مشتری هدف یا Permission Marketing مسیر تعامل با مشتریان احتمالی را دگرگون می سازد. در این نوع از بازاریابی، ما قبل از اینکه مجوز مشتری هدف را نداشته باشیم به او تبلیغات ارائه نمی کنیم. در نتیجه مشتری احتمالی، به درخواست خودش پیام های معرفی محصولات و خدمات ما را دریافت خواهد کرد و آن ها را نادیده نمی گیرد.
برای مثال، بازاریابی ایمیلی به شرطی که آدرس های ایمیل، یکی یکی از مخاطبان سایت یا اپ، با اجازه خودشان دریافت شده باشد، یکی از تکنیک های بازاریابی اجازه-محور است که اثربخشی بسیار زیادی دارد. جالب اینجاست که این نوع بازاریابی را هم شرکت های بزرگ و هم شرکت ها و استارت آپ های کوچک می توانند بسیار ارزان انجام دهند.
تاکتیک دیگری که بسیار می تواند در بازاربی درست و اخلاقی و با اجازه مخاطبان، اثر داشته باشد بازاریابی محتوا یا Content Marketing است. در واقع در بازاریابی محتوایی، نکته مهم این است که مخاطبانی که به دنبال یک موضوع به سایت یا صفحه شما رسیده اند نباید ناامید شوند. آن ها باید بتوانند درباره موضوعی که دنبالش هستند اطلاعات لازم را کسب کنند و محتوای باکیفیتی دریافت کنند. چه از نظر محتوا و چه از نظر نحوه ارائه آن. اگر این نوع محتوا ارائه شود و مردم سراغ آن بیایند فرصتی ایجاد می شود که در لابلای آن به صورت شفاف ولی بدون ایجاد مزاحمت برای مخاطب درباره محصول یا سرویسی که با محتوای ارائه شده ارتباط مفهومی دارد صحبت کرد.
امروزه ابزارهای مانند ریکامندرها و پیشنهاددهنده های مبتنی بر رفتار کاربران، به کمک هوش مصنوعی ایجاد شده اند. این ابزارها می توانند با بررسی رفتار و حرکات آنلاین مخاطبان و مشتریان، به آنان محتوای مرتبط و مورد علاقه شان را با درصد بالایی از انطباق ارائه کنند. همینطور می توان به کمک آن ها محصولاتی که با محتوای ارائه شده انطباق نسبی دارد و ممکن است به احتمال بالایی مورد علاقه مخاطبان قرار گیرد را معرفی کرد.