آیا استارت آپ زدن میان‌بُر خوشبختی است؟

۲۳ تیر ۱۴۰۰  ·   زمان مطالعه 3 دقیقه


با اینکه تصور می کنم اکثر افراد خداقل یک بار واژه استارتاپ یا شتابدهنده را شنیده اند ولی بد نیست باری دیگر تعریف خودمانی از آن ها داشته باشیم، استارتاپ کسب و کاری نوپاست که بر پایه یک ایده نوآورانه با سه ویژگی عدم قطعیت، گسترش پذیربودن و تکرار پذیر بودن شکل گرفته است.

این سه ویژگی شاید کمی گنگ باشد و توضیح آن را در مطالب متعددی نوشته ام. اما اگر بخواهم خودمانی تر بگویم استارتاپ یعنی کسب و کاری که بتواند سریع رشد کند و همه گیر باشد.

هر زمان که کسب و کاری به راه افتاد یعنی به قولی چرخ هایش به حرکت در آمد حالا برای حرکت سریعتر و زودتر رسیدن به مقصد لازم است شتاب بگیرد اینجا جایی است که شتابدهنده ها می توانند با فراهم آوردن امکانات، زیر ساخت ها و آموزش های مورد نیاز از استارتاپ های در حال حرکت حمایت می کنند.

مدتی نسبتا طولانی است که در زیست بوم کارآفرینی و استارتاپی ایران مشغول به فعالیت هستم، در این مدت صدها تیم استارتاپی را بررسی کرده و با تعداد زیادی از کسانی که علاقه دارند کسب و کار نوآورانه خود را راه اندازی کنند صحبت کرده ام. در این مسیر به نکات جالبی برخورده ام که یکی از آن ها را اینجا با شما در میان بگذارم:

– می خواستم بدونم من یه ایده دارم چند می خرین؟! یا اگه شما نمی خرین ایدمو به کی بفروشم؟!

این سوال را تقریبا هر چند روز یکبار می شنوم. نمی دانم چه رسانه یا شاخ اینستاگرامی گفته است هرکسی که ایده دارد می تواند بنشیند تا کسی ایده اش را بخرد و ثروتمندش کند. و تنها کاری که لازم است انجام دهد ایده پردازیست و به چند جایی زنگ یا ایمیل بزند که من ایده خفنی دارم چند می خرید!

شاید دلیلش این است که این رسانه های زرد به ما یک درصد از مسیر موفقیت بیل گیتس، استیو جابز و مارک زاکربرگ، و استارتاپ های ایرانی بزرگ را نشان داده اند.  اینکه: آن ها ناگهان ایده ای به سرشان زده و اکنون بسیار موفق و ثروتمند هستند. اما همین راه تبدیل ایده به یک کسب و کار موفق، و سختی ها و پیچ و خم های این آن را به ما نشان نداده اند.

معمولا ایده را یک درصد آغاز این راه کارآفرینی می دانند و ارزش واهی قائل شدن راجع به ایده صرف، نه تنها تفکر اشتباهیست. اضافه بر آن با توجه به اینکه هیچ توجه جدی از سوی سرمایه گذاران جذی بر روی یک ایده خام ایجاد نمی شود، فرد ایده پرداز را دچار سرخوردگی و ناامیدی می کند.

کارآفرینی نوآورانه چه چیزهایی نیست؟

استارتاپ زدن، صرفا ادم ها را با اسم کوچک صدا زدن نیست.

استارتاپ زدن، محیط کار رنگی و اتاق های شیشه ای یا اتاق گیم نیست.

استارتاپ زدن، صرفا ایده پردازی و انتظار برای پول پارو کردن نیست.

استارتاپت که راه انداختی باید خیلی سختی ها را به جان بخری، خیلی شب نخوابیدن ها، از این اداره به آن اداره رفتن ها، و کد زدن هایی که مدام به باگ می خورد. محصولاتی که کامل نمی شوند و دچار اشکال می شوند. مشتریانی که به شما ته می گویند و سرمایه گذارانی که توی ذوقت می زنند. برای داشتن یک استارتاپ موفق، پوست کلفت مانند کرگدن می خواهد. یعنی به قدری سرسخت باشید که مشکلات فراوان شما را از پای در نیاورد.

کارآفرین بودن برخلاف اسم قشنگش راه و مسیر هموار و زیبایی ندارد اما یادتان باشد که این، پستی و بلندی های رودخانه است که سنگ ها را صاف و صیقلی می کند،

در استارتاپ، نه راه میان بُری وجود دارد و نه هیچ فرشته نجاتی،

پس اگر ایده نابی دارید در ابتدا آن را بسنجید، تحقیق کنید از آشنا و غریبه پرس و جو کنید و پس از آن آستین هایتان را بالا بزنید و با جدیت شروع به کار کنید. مطالعه کنید و یاد بگیرید و یاد بگیرید و یاد بگیرید. از سختی و ناملایمت های راه نترسید و با هر شکستی ناامید نشوید و محکمتر ادامه دهید.

اگر به خودتان ایمان داشته باشید و از بزرگان این راه مشورت بگیرید کارآفرینی می تواند یک تجربه اغنا کننده و راضی کننده می تواند اما نه راه میان بُر خوشبختی.

 

شما هم نظرتان را بیان کنید:

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. موارد الزامی با * نشانگذاری شده اند.

*

*